`

پاییز عاشق است...


برگشته میگه محبوبه هوا زیادی سرد نشده؟

میگم چرا خب سرد شده طبیعیه : )

میگه کجاش طبیعیه؟ پارسال اصلا اینجوری نبود؟

میگم آره ببین داری میگی پارسال، ضمن اینکه پاییز تازه داره رخ نشون میده. چند سالی شماها رو بد عادت کرده و گرم بوده، فکر کردین همینجوریه! 


۱۳ نظر

گند زدم، گند :/


چهارشنبه ی شلوغی رو پشت سر گذاشتیم.

تا یه ساعت قبل از تایم خدانگهداری بچه ها، معاونمون مشغول تایپ گزارش کارای چهار هفته ابتدایی بود و بعدشم ما مشغول برش و چسبکاری به صورت کاااملا mp3 طور و تحویل اونا به بچه هامون.

 نمیدونم مقصر کی بود و کی کم کاری کرد تا کارای دفترچه های بچه ها روی هم تلنبار شد فقط اینو میدونم که الان گند زدم.

سه تا از دفترچه های بچه ها رو آوردم خونه تا گزارش کارا رو خونه بچسبونم، اما نمیدونم چرا یه ساعت بعد از چسبکاریشون در کمال ناباوری دیدم نوشته های روی برگه ها خانا نیست و جلد دفترچه ها تاب برداشته! دفعه اولم نبوده و تا حالا این مشکلو نداشتم.


+ خدایا منو با مامان امیرحسین در ننداز

با تشکر.

۱۰ نظر

خلاصه تلاشم


تمام سختی و خستگی کارم وقتی به شیرینی مبدل میشه که مامان یکی از گل پسرا یا گل دخترام بیاد دم در کلاسمو بگه

دختر/پسرم رفتارش تو خونه خیلی خوب شده. 

یعنی یه تغییری توی رفتارش ایجاد شده و بیاد بهم بگه، نه برای تشکرش، تنها برای اینکه بفهمم تلاشم بی نتیجه نیست و به چشم داره دیده میشه ^_^


+ عذرخواهم برای دیر تایید کردن کامنتاتون.

در اولین فرصت تایید میشن.

۱۶ نظر

اندر مصائب زندگی متاهلی


میگه انقدر که برخوردش بد نیست می ترسم واقعیتو بهش بگم و همش دروغ میگم و خب دروغ اول بهانه ایه برای گفتن دروغ های بعد و بعد و بعدترش...


میگه تا یه مردی بهم نگاه میکنه راه نداره اگه نره و یقه شو نگیره!

میگه تا می خوایم بریم خرید، اول فروشنده اون مغازه رو میبینه که خانمه یا نه بعد میریم داخل!

میگه زیادی غیرتیه!


۱۴ نظر

آشوبم... آرامشم تویی...



هر وقت که دستت از

 همه جاکوتاه شد، بگو 


🍀 وَأُفَوِّضُ أَمْرِ‌ی إِلَى اللَّـهِ ۚ

 إِنَّ اللَّـهَ بَصِیرٌ‌ بِالْعِبَادِ 🍀


کارم را به خدا می سپارم، 

خداوند بینای به بندگان است.


+

میشه لطفا برای حال بی بی دعا کنید؟


۱۳ نظر

آتیش خوب 😂


این چیه؟ : ) 



و چه استفاده ای داره؟ یا چه استفاده ای ازش میبرن؟ :دی


از منم کمک نخواین : )))


+

بعدا نوشت : )

بهش میگن بَدرِه

یا ریشه کُندر


دودش برای باز کردن راه تنفسی و ضدعفونی 

خیلی مؤثره.

۲۷ نظر

بله... این چنین است.


از دیروز که مدیرمون قبل از اومدنم به خونه بهم گفته بود باید این دو تا مقواهای حروفو ببری خونه و چسبکاری بکنی و برش بزنی و بیاری، مونده بودم چجوری باید چسب بزنم؟ برش بزنم و از این جور سوالا..

الان زنگ زدم به مربی ارشدمون و ازش خواستم ابتدایی طور برام توضیح بده چیکار باید بکنم تا یه وقت گند نزنم. تازه فهمیدم منظور خانم مدیرمون چی بوده 😂

هیچ وقت دم رفتن به فردی کاری نگید.

چون نه تنها از گفته هاتون چیزی نمیفهمه بلکه گیج ترم میشه و فقط وقتشو می گیرید. با تشکر 😐


+دیروز به بچه هامون کتاباشونو تحویل دادیم.

سه عدد کتاب هوش، ریاضی و آموزش حروف الفبا.

خیلی برای روز شنبه هیجان دارم.

خیلی.

۱۳ نظر

می ترسم بگم "سلام" با برخورد خشمگینانه! و شدید بلاگرا مواجه بشم 😂


ولی با این حال، ادب حکم می کنه عرض ادب کنم : ) 

سلام.

اول از همه تشکر کنم از دوستان بلاگرم که به بنده لطف داشتن و جویای احوالم بودن و اینکه خواهان برگشتنم بودن

ولی باید عرض کنم که..

منکه نرفته بودم که برگردم -_-

فقط حس نوشتنم پریده بود مثل الان

هنوزم شور و شوق اولیه رو ندارم و نمیدونم باید از چی و چطور بنویسم.

فعلا این پستو برای دستگرمی داشته باشین تا کم کم براتون از احوالات این چند وقت اخیر بگم : )

پس دوباره بازگشت دوستان خوبم رو به بلاگم تبریک میگم : ))


خوبید؟

۲۷ نظر

صرفا جهت دَکّی (DAkky👋) کردن و اطلاع شما از حال و روز محبوبه شر و شیطون روزهای پیش


سلام.

خوب هستین؟

من خوبم!

یعنی عالی م!(اما... با تو بهتر می شوم)!

اگر از حال و روزم می پرسید و اینکه چرا این روزا کمتر سوک سوک می کنم

باید عرض کنم خدمتتون که

بی حوصله م

خسته م

دو هفته پایانی شهریور بشدت مشغول بودم

تزیین کلاس و مهد و فکر کردن به این دو تمام انرژیمو می گرفت جوری که دیگه برای بیان انرژی نداشتم


از هفته پیش درگیر برنامه کلاسی هستم

از برنامه چاشت و کاردستی ش گرفته تا بازی و قصه 

تمام نیروی صبحگاهیم میره واسه هفده فسقل شر و شیطون و گاها نازنازی

بقیه روز هم مشغول سر و کله زدن با نت لاک پشتی این روزهای گوشیمم برای پیدا کردن یه بازی مهیج و سرگرم کننده و یا قصه و از این جور چیزا برای بچه ها 


فکرم به شدت مشغوله بطوری که نمی تونم ذهنمو متمرکز پست گذاشتن بکنم. هر بار اومدم چیزی بنویسم تهش یه پست آبکی :دی یا بی سر و ته شده که بلافاصله حذف شدن. گاهی میام و می خونمتون اما حتی حوصله کامنت گذاشتنم ندارم (بر من ببخشایید)

نمی دونم اوضاع کی به روال قبل بر می گرده

اما اینو میدونم که حالا حالاها نخواهم نوشت.


خلاصه که هم حلالم کنید و هم اینکه از دعاهای خیرتون بی نصیبم نکنید.

ارادتمند

محبوبه شب

درباره من


وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ
لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ


***یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ/صف2
ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟!***


این روزها که می گذرد، هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا، من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟

قیصر امین پور

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان