`

هر کی فحش بده، الهی سوسک بشه : ))


پیام داده "حلالت نمی کنم"!!! برگرد.


 -_-

اَی خِدا..

اسمشو بگم برید سرش بریزید (البته منظور سر وبشه نه خودش :دی) تا می خوره بزنیدش؟ هوم؟؟ 


سلام.

احوالات گرام؟

قالب چطوره؟


۲۹ نظر

ضامن چشمان آهوها...


آقا

به دادم میرسی؟


#تسلیت.

سه شنبه ۲ : )


چند روز پیش عکس پروفشونو عوض کرده بودن.

قبلی رو یادم نیست ولی این دفعه عکس نوشته گذاشته بودن که "دست خدا دیدنی نیست! حس کردنیه."

و ما امروز همگی متوجه و شاهد این دستِ پنهانِ یاری رسان خدا بودیم.

تا دیروز همه چیز برعکس بود و دور از انتظار؛

هوای سرد و سوزناک

برنامه های روی هوا مونده و کلی هماهنگی با مداح و مجری 

ولی امروز، هوا خنک و رو به گرما!

تا دیروز از بچه ها ناامید بودیم. خودمونو اینجوری توجیه می کردیم که چون بچه ن و کوچولو کسی خرده نمی گیره و انتظاری ندارن اما امروز،

همه حرف گوش کن و منظم سر صفاشون ایستاده بودن و همگی هماهنگ با هم برنامه ها رو پیش میبردن.

آخ که چقدر ذوق کردم براشون ^_^

برای تک تکشون با اون سربندای یا حسین و یا ابالفضل سبز رنگشون

برای اون شال های سبز دور گردنشون

برای لباس مشکیا و چادر مشکی هاشون یا به قول هانیه "خاله من چادر مشکی ندارم. چادر سیاه دارم عیب نداره؟! نه خاله همونو بپوش" ^_^

برای اجراهاشون

برای نمایش اسرای دشت کربلا و اون پرچم یا حسینی که امیر علی دستش گرفته و رو بند سبز به چهره ش بسته بودن.

آخ که چقدر زمان زود می گذشت


+ ببینید و راضی باشید : )

ممنونتم خدا جونم

مرسی که هوامونو داشتی و هوای مجلس بهترین بنده ت رو


و مرسی از شماها و مرسی از دعاهاتون : )

۹ نظر

قرمه نطلبیده


توی اتوبوس بودم که مامان زنگ زدن، کجایی؟ گفتم فلان جا

میگم چای 

میگن قرمه سبزی

کور از خدا چی می خواست دو چشم بینا.


+ چقدر امروز خوب بود.

هم مهد

هم کلاس تذهیب

خدایا شکرت.


لطفا واسه فردا و مراسم و اجرای بچه ها دعا کنید.

میدونم که نباید زیاد پر توقع باشیم ولی خب بازم دوست داریم بهترین اجرا رو داشته باشن.

۹ نظر

سه شنبه


سه شنبه مراسم سوگواری داریم.

قراره بچه هامون نماهنگا و نمایشی که توی این یه ماه باهاشون کار کردیم، جلوی مامان باباهاشون بخونن و اجرا کنن.

امروز خیلی شور و اشتیاق داشتن واسه اون روز.

یکی از دخترام می پرسید چیزی باید بیاریم؟ لباس خاصی باید بپوشیم؟ که در جوابش گفتم آره توی اون برگه ای که دیروز بهتون دادم تا به ماماناتون بدین گفته شده که شماها باید یه چادر مشکی بپوشین.

یهو امیر حسین(معرف حضوتون هست دیگه نه؟ 😂) برگشت و خیلی مظلومانه تو چشام نگاه کرد و گفت "اجازه خانوم ما چادر مشکی نداریم)!! 😊 


+ لباس پسرامون یه کاور سبز رنگه. 

۱۱ نظر

امان از پیری


آلزایمر...

و تو چه میدانی که آن چیست...

نمیدانی...

نمیدانی...

نمی...


+عمیقا بریدم.

عصر دوشنبه ای


چقدر این دوشنبه های شلوغ و پر استرسو دوست دارم.

صبح مهد و سر و کله زدن با هفده هجده تا فسقل بازیگوش

ظهر و عصرش حرم در جوار آقاجانم، ولی نعمتم...

خدایا این خوشی رو از من نگیر..


+ ز آستان رضایم خدا جدا نکند   من و جدایی از این آستان خدا نکند

۱۱ نظر

روز رنگی رنگی


گفته بودم عاشق بارونم؟ آره گفته بودم ولی گفتنش بازم خالی از لطف نیست. من عاشق بارونم و شاید دیوونه بارون. همون دیوونه ای که وقتی می خواد بره مهد اگر بارون در حال باریدن باشه، چتر بر نمیداره و از خیسی چادرش واهمه نداره. همونی که اگر بقیه روزا عجله داره تا برسه خونه و دراز بکشه، توی روز بارونی ای مثل امروز لبخند زنان هندزفری شو میذاره توی گوشش تا حجت اشرف زاده از پاییز و بارون و زیبایی های این فصل براش بخونه و عاشقی کنه.



هفته پیش بود که خانم مدیر فرمودن باید یک روز رو تعیین کنیم تا بچه های کلاسامون دمپاییاشونو لنگه به لنگه بپوشن و هدف از این کارمونم این باشه که به بچه ها بفهمونیم حرف و نظر (تمسخر) بقیه براشون مهم نباشه. بهشون میگفتم امروز رو می خوایم متفاوت باشیم. گفتن چجوری؟ یه لنگ دمپایی مو در آوردم و بجاش یه لنگه دیگه و یه جنس دیگه پوشیدم و گفتم اینجوری! (دمپایی آبی و صندل پایین تصویر مال منه)



اولش می خواستیم خودمون (یعنی بچه های من) متفاوت باشیم، اما وقتی اومدیم بیرون دیدیم بچه های بقیه کلاسا هم همین کارو انجام دادن و انگار چیزی تغییر نکرده باشه، همه اولش خندیدن و بعد دوباره به کار خودشون پرداختن.

یه روز بارونیه رنگی رنگی

عالیه مگه نه؟ ^_^


+ عوض کردن دمپاییاشون به این راحتیا هم نبود.

چند نفر که گفتن ما نمی کنیم و دمپاییامونو نمیدیم.

یکی از فسقلامم که گریه می کرد و می گفت دمپایی منو عوض نکردین؟ : )))))))))) 

خلاصه به هر طرقی که میشد راضی شون کردم تا یه روز متفاوتو تجربه کنن.

۹ نظر

یهویی نوشت


امروز یه ششم آبانِ پاییزیِ بارونیِ فوق العاده بود.

وقت بکنم حتما اینجا مینویسمش.

+خدایا ممنونتم.

۳ نظر

درس پس میدیم


شجاعت و شجاع بودن انقدر کار شاق ی نیست که فکر کنی از پسش بر نمیای یا آدم شجاعی نیستی

به اینه که پای کار اشتباهت بمونی و بهش واقف باشی، همین.


+میدونم اشتباه کردم و قبول دارم. 

درباره من


وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ
لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ


***یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ/صف2
ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟!***


این روزها که می گذرد، هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا، من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟

قیصر امین پور

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان