جمعه ۲۹ ارديبهشت ۹۶
این اولین باره که بدون مامان و بابا چند روزی رو خونه مامان بزرگم به سر میبرم. کوچک تر که بودم همیشه پدرم تو گوشمون می خوندن که «بچه ها باید شبا خونه ی خودشون باشن». کمی که بزرگتر شدم میگفتن«تو و خواهرت اگه خونه نباشین، خونمون سوت و کور میشه هاااا» .... ولی وقتی که چند شب پیش بهشون گفتم که برای چند روزی میرم خونه مامان بزرگ، بدون هیچ حرفی قبول کردن که یه مدت پیششون نباشم. کلی تعجب کردم، به نظر میاد که دیگه از دستم خسته شدن 😭 یعنی چی که وقتی میگم نیستم میگن عیبی نداره؟!؟! فکر کنم زیادی حساس شدم :دی موندم چرا وقتی باهام راه میان و به خواسته هام جامه عمل میپرشن، من تعجب می کنم :|
الانم باید برم حاضر بشم که برگردم.
👋👋