`

تَشت محبوبه گُله... هر کی نخوره خُله


خدایا آخه این انصافه؟ این که همه خونواده الان سر به بالین گذاشتنو پادشاه دهمم رد کردن (صدای خر و پفشان اینو نشون میده -_-) اونوقت من از یه طرف خوابم نمیاد و از طرف دیگه باید خان داداشو ساعت ۶:۳۰ بیدارشون بکنم که برن پیاده روی (دوباره همون ایموجی :دی)


مکالمات منو خان داداش بعد از خوردن سحری:

اول بگم، این منم (+)      اینم داداشم (-)

-محبوب؟

*(راستی اینم بگم که متاسفانه اعضای خانواده بعضی اوقات یادشون میره که اون (ه) محبوبه رو ادا کنن :| هنوز که هنوزه نتونستم روشون تاثیر بذارم و به راه راست هدایتشون کنم!

+هوم؟

-تا کی بیداری؟

+معلوم نیست! شاید تا شیش! واسه چی؟

-پس موره همو موقع بیدار کُو!!

+قرآن می خونم و سرمو تکون میدم.

دیگه صدایی ازش در نمیشه تا اینکه:

-محبوب؟

+ :|

-اگه تا شیش و نیمم بیدار بودی همو موقع بیدار کو! حتمنی بیدار کنیا!

+قرآنو میبندمو میگم: خایل خب اگه بیدار نشی با تشت* خدمتت میرسماا ^_^

-باشه یادت نره ها

+سر تکان میدم


*چند سال پیش وقتی داداشم می خواست بخوابه، به من میگه که حتما بیدارش کنم تا به قرارش برسه، بهم میگفت که هر طور شده چه با چک و لگد و چه با پارچ آب سرد، فقط بیدارش کنم. اصولا عادت به کوک کردن هیچ وسیله ای نداره و از بقیه می خوان که بیدارش بکنن. 

القصه، زمان بیدار باش میرسه و شروع میکنم به صدا زدن، اگه بیدار نشد میریم مرحله ی بعدی، تکون دادن و پنج دقیقه ساعتو از زمان اصلیش جلو گفتن تا هول بشه و بیدار بشه، اگه این مرحله م جواب نداد، مرحله ی بعدی تهدید کردن و اینکه میگم دیگه بیدارت نمی کنم... اگه بیدار نشی با یه لیوان آب میاما... اومدمااا... نخیر بیدار نمیشه! یهو... کنار دستم یه تشت میبینمو همونو به سمتش نشونه میگیرمو پرتاپ می کنم. از شانس بد منم تشته می خوره تو ملاجش و تا کی از سر مبارکش که نگرفته بود...  این وسطم حرفای خوشکل موشلی بود که از دهان مبارک خارج میشد و آبا و اجدادمونو هدف گرفته بود : ) 

#پسر است دیگر... چه میشه کرد... بیتلبیت -_-

اینجوری میشه که هر وقت از من می خواد که بیدارش کنم، مراحل بالا رو باهاش مرور میکنم و در آخرم میگم اگه بیدار نشی با تشت میاما ^_^


++شما چطور؟

اگه اطرافیانتون از شما بخوان که بیدارشون بکنین، شما چه مراحلی رو پیش میگیرین؟

البته اگه مثل خان داداش من اهل کوک کردن ساعت نباشن : ))

۱۵ نظر
محمد فرهمند
۱۲ خرداد ۰۸:۲۸

چندین بار صداش می کنم. مثلاً سه بار

اگه بیدار نشد دیگه به من مربوط نیست

مرحله ای هم نداره

پاسخ :

اینجوری که کِیف نمیده!
در هر صورت اینم راهیه.
همیار رایانه
۱۲ خرداد ۰۸:۴۷
وبلاگ عالی  و مطالب آموزنده  و مفید  بود .
همیار رایانه پاسخگوی تلفنی سوالات ومشکلات رایانه ،  موبایل ، تبلت ، لب تاب و ....
شماره تماس:  9099071728 
پاسخگویی به صورت شبانه روزی حتی ایام تعطیل. 
www.hamyarrayaneh.ir  سایت : 
برای آشنا شدن با آخرین اخبار فناوری به کانال ما بپیوندید.
تلگرام : 
https://t.me/HamyarRayaneh
 اینستالگرام :
https://instagram.com/_u/hamyarrayaneh

379
۱۲ خرداد ۰۹:۱۲
اللهم عجل لولیک الفرج

پاسخ :

آمین.
هلما ...
۱۲ خرداد ۱۱:۵۳
:))
عزیزم داداشته نون خور اضافی نیست که :))
من اول آروم میگم بیدار نشه، موهاش رو ناز میکنم، بیدار نشه بوس میکنم(فک کن بوس کردن آدم خوابالو اه اه) همون لحظه است که داداشم میگه: پامم ماساژ بده، کمرمم اشانتیون، ولی بجای این دو مورد شیک و مجلسی میرم چهاردست و پا رو کمرش میشینم، نیشکون میگیرم جواب نده شاید تهدید به گاز گرفتن هم بکنم که همیشه در حد تهدید میمونه و این بود داستان ما :)

پاسخ :

خخخخ میگم چند سال پیش بود دیگه... یهویی شد خخخ
عــــــــــــــــــــــــــی چقد احساساتی (اینا رو واسه شوهرت بکن ان شاءالله ^_-) 
خخخ داشتی نرم پیش میرفتی که! 
خوب بود ولی هیجان نداشت :پی
شرمندهٔ یابن الحسن
۱۲ خرداد ۱۲:۲۲
آب بریز روش خخخخخ

پاسخ :

نه همیشه تهدیده ولی مطمئنم اگه عملی بشه دودش میره تو چش خودم :|
آرزو ﴿ッ﴾
۱۲ خرداد ۱۵:۱۱
تشت خالی؟
آب هم میریختی توش دیگه!😶
من بعد از صدا زدن و تکون دادن، میرم سراغ قلقلک که غالبِ اوقات جواب میده. همزمان با این مرحله بالش و پتوش رو ازش می‌گیرم. اگه همچنان بیدار نشه آب میریزم روش. و اگه بازم فقط بیدار شه و من رو مورد عنایت قرار بده و بخوابه(به ندرت شاید پیش بیاد!)، بر می‌گردم سراغ مرحله‌ی اول و با گوشی از "می‌خوام بخوابم" گفتن‌هاش فیلم می‌گیرم و میرم پی کارم!
طبیعیه که بعد از انجام این مراحل اگه روز بعد نوبت داداشم باشه که من رو بیدار کنه، یه‌ضرب بره سراغ لیوان آب! :|

پاسخ :

: ))))) تو دیگه کی هستی!
خخخخخخخ فیلم گرفتنو موافقم، مخصوصا اینکه تهدید بشه به نشون دادن به دخترای فامیل، به نظر زودتر جواب میده : )))
کار پسندیده ای انجام میده :d 
یک دختر شیعه
۱۲ خرداد ۱۷:۳۱
خداروشکر مسئولیت بیدار کردن برادر بنده با همرسشونه: )))
ولی مامانم صبح ها که می خوام بیدارشون کنم، دوسه بار صداشون می کنم،بیینم بیدار نمیشن دیگه دلم نمیاد بیدارشون  کنم.
بعد که دیر تر بیدار می شند کلی ناراحت می شند که چرا بیدارم نکردی
= )))

پاسخ :

پس از این موهبت بی نصیبی :دی (خوشبخت باشن همیشه )
خدایی مریم سادات، چرا وقتی حرف میزنی حس میکنم دارم با غزاله صحبت می کنم؟
+سایشون رو سرت مستدام باشه ان شاءالله :*
آرزو ﴿ッ﴾
۱۲ خرداد ۱۸:۳۶
نه، فیلم فقط واسه اینه که اگه صبح گفت چرا من رو بیدار نکردی، نشونش بدم.

پاسخ :

إ... ولی من فکرای شیطانی کردم : ))))
منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۱۲ خرداد ۱۸:۵۰
از اونجایی که تو خونه ما من از همه خوابالوترم، و سخت تر ازهمه بیدار میشم! از این تجربه ها ندارم!!!

پاسخ :

إ پس تو هم از این موهبت الهی بی بهره ای : )))))
یه بار امتحان کن حال میده :دی
بهار ...
۱۲ خرداد ۲۱:۵۵
هعی،و پشت بندش یه آههههههه بلند بالا....
منم اولش صداش میکردم،بعد تکونش میدادم به صورت ویبره
بعد تبدیل میشد به زلزله:))))
گاهیم سر کارم میذاشت،بیدار بود ولی میخواست
من هی صداش کنم
یادش بخیر
چه چیزی یادمون آوردی:))

پاسخ :

آه ت بخوره تو فرق سر ترامپ : )
خخخ درود بر تو...
وای این سرکاریا جونمو میگرفت! چند باری شده بود که هر وقت بیدارش میکردم جواب نمیدادن و باعث میشد سرمو بذارم رو سینش تا ببینم قلبش میزنه یا نه! یا دستمو میبردم دم بینی ش تا دم و بازدمشو متوجه بشم که متاسفانه دم راه گاز میگرفت :| یه حس بدی دارن!
توام عجیب یادآوری کردیا : ))
بهار ...
۱۳ خرداد ۰۲:۴۰
خخخ،فرق سر ترامپم  باشه دردی از دوا نمیکنه:(((((
اره یادآوری های عجیبی شد
قدر برادرتون رو تا قبل ازدواج بدونید که بعدش دیگه
خیلی کارا نمیشه کرد
مث الان من که فقط آه میکشم

پاسخ :

میدونی یکی از ترسام اینه که داداشام ازدواج کنن و همسراشون نسبت به روابط خواهر-برادری حساس باشن...
چیزی که زیاد دارم اطرافم میبینم :|
هلما ...
۱۳ خرداد ۰۴:۵۳
توی پارامتر بگم و برم: همه میگن بداخلاقیت برا ماست بری خونه شوهر میشی نرم و حرف گوش کن، یه چیزی تو مایه های حلقه به گوش :))
من با این ابهت :))

پاسخ :

چهر ات که بداخلاق نشون نمیداد :دی
ولی به نظرم، همیشه برعکسش اتفاق میفته... خونه بابا خوب و مهربونیم وقتی میریم خونه شوهر از این رو به اون رو میشیم.. از دست فامیلای شوهر خخخخ 
+این تیکه آخر حرفم مزاح بود! 
بهار ...
۱۳ خرداد ۱۳:۲۷
دقیقا همین میشه متاسفانه

پاسخ :

:'(
خانومِ حدیث :)
۱۴ خرداد ۱۵:۲۱
بنفعشونه ب من نسپرن چون یا یادم میره یا تکونشون میدم از خاب بپرن  :دی

پاسخ :

خخخ خوب کاری میکنی :*
گیره 📎📎
۱۷ خرداد ۰۶:۳۶
جفت پا میرم تو شکمش😅

پاسخ :

نچ نچ نچ 
از تو بعیده خخخخ
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
درباره من


وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ
لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ


***یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ/صف2
ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟!***


این روزها که می گذرد، هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا، من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟

قیصر امین پور

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان