شنبه ۲۰ خرداد ۹۶
پست ثابت
مشهدی عوامانه
👇 👇
نارنجک : نان خامهای
اِشکاف : کمد
کُخ : سوسک، حشرهی نسبتا بزرگ، کِرم مثال : کُخ نریز : کِرم نریز، اذیت نکن
یاد داشتن : بلد بودن
سَرکُن : مدادتراش
میلان : کوچه
مغز ِ مدادفشاری : نوکِ مدادفشاری
سیخ ِ ماهی : تیغ ِ ماهی
پَلَخمون : یک وسیلهی وای شکل از چوب که یک کِش یا لاستیک به انتهایش وصل است و با آن میتوان سنگ پرتاب کرد. ( برای زدنِ گنجشک!)
چُمبه : اصطلاح کوچه بازاری برای فرد چاق
چُغُک : گنجشک ( البته این کلمه دیگر چندان بهکار نمیرود)
چلغوز : یک نوع آجیل شبیهِ بادام ( بیشتر جاها به پشگل ِ مرغ میگویند چلغوز!)*
کمزور یا پرزور کردنِ گاز : کم و زیاد کردن شعلهی گاز
و ِی کردن (برنج) : درشت شدن بعد از پختن (برنج)
کلپاسه : مارمولک
دِلَنگون : آویزان
پاچال : جایی که مغازهدار پشت آن با مشتری سروکار دارد، دخل ( این کلمه فکر کنم در خیلی
از شهرهای دیگر هم استفاده میشود)
توشله : تیله
اَلِفش : نوچ
شمال : باد ( قدیمی )
چُخت : سقف ( خیلی قدیمی )
کاغذباد : بادبادک، کایت
سرپایی : دمپایی
سر ِ نوشابه : در ِ نوشابه
یَره، یرهگِه : یارو، فلانی (عامیانه)
ناسوس : تلمبهیِ دوچرخه
کُلاج : کسی که چشمش چپ است
موساکوتقی : قُمری
آقمیرزا: شوهرخواهر
زلفی ِ در: شببند ِ در
وَرچُپّـِه: برعکس
مکُش مرگِ ما: اعیانی، شیک
ناخنجـِلـِّه: مشگون
قوجمه: انگور دانه شده
پیشینگ: ریختن ناخواسته مایعات روی لباس
حولی: حیاط
قِلِه، قِلِهگی: روستا، روستایی ( عامیانهیِ قلعه)
چـِغـَل: زبر، ضخیم
کـَغ: کال، نرسیده
ز ِنج : چسبناک
لُکِّه : چیز جمع و جور و مچاله شده، همچنین حالتِ شخصی که چمباتمه زده ( مثلا از سرما)
لتِّه :تکه پارچه،کهنه پارچه
لوخ: حصیر آفتابگیر پشت پنجره
خُردو : کوچک
شِرشِره : کاغذکشی
غُر، غُردَبه : یک چیزی که صدمه دیده و تو رفته
تارت و پارت : پخش و پلا
سوبالا، سوپایین (چراغ ماشین) : نوربالا، نورپایین
نوردِوون : نردبان
لاخ (مو) : تار
پاتروم : سرپیچ لامپ
سوسهلنگ : دمجنبانک
اندر (مادر اندر، برادر اندر، …. ) : مادر ناتنی، برادر ناتنی
لَخِه : کهنه پاره
کیس : کیک
به کمک آقای یگانه این پست کامل تر شد.
کَلَف زدن: گاز زدن (به سیب و میوه جات)
وخه یا وَخِز، وخیز، ورخیز (بلند شدن از جا)
لخه کُش (دمپایی)
دِداش (برادر. داداش)
هم زُلف (باجناق)
غوطه یا غُطّه خوردن (شنا کردن البته در مقیاس کوچکتر مثل حوض خونه)
در مورد چلغوز هم تا جایی که میدونم اسم واقعی اون خشکبار (که اصلش از افغانستانه) در اصل "چلغوزه" هست و چلغوز هم همونطور که فرمودین به معنای فضولات مرغه و هم نوعی تحقیر مشهدی.
*بعضی از مشهدیا به افرادی که یه مقدار خودشونو به خنگی میزنن هم چلغوز میگن.
میلاد گل پسر حضرت زهرا (س)، کریم اهل بیت امام حسن مجتبی (ع) بر یک آ یک تون مبارک باشه : )