`

تعریف صفتی به نام « دوستی »

 

نادر ابراهیمی در کتاب « ابوالمشاغل» آورده است که یا شاید معتقد است که:

دوستی، یادهای مشترک است، راه های مشترک است، لبخند های مشترک و گریستن های مشترک_در طول سالیانِ سال.

دوستی، ریشه در اعماق دارد؛ اعماق ازمنه ی از دست رفته ی باز نگشتنیِ تکرار نشدنی. بنابراین، این سخن که من و فلان، به تازگی دوست شده ییم، حرف مُفت مُفت است. این که شش ماه است یا یک سال، که دوستان صمیمی هم هستیم، حرف پرتِ مضحکی است.

زمان... زمان... عنصر اساسیِ دوستی، زمان است.

دوستی، عتیقه شدن یادها و روابط است؛ و «عتیقه ی نو» آشکار است که تا چه حد می تواند معنا داشته باشد.


+ هر گونه برداشتی بلامانع است : )



+به اصرار پدری مبنی بر دور بودن از فضای مجازی، دو سه روزی بعد از اتمام بسته ی ماهانه م به درخواستشون جامع عمل پوشیدم و در معیت خانواده و فضای حقیقی بودم.

تو این چند روز برای بار هزارم نوشتن در دفتری به نام «خاطره نویسی» یا «روزانه نویسی» رو در پیش گرفتم. قبل از وبلاگ نویسی خاطراتمو تو دفترم ثبت می کردم ولی امنیت خوانش نداشتن واسه همین، در زندگی روتین من کمرنگ و کمرنگ تر شده بودن. حس خوبی داشتم ولی دوری از اونچه که بهش عادت کرده بودم برام سخت بود. امروز باهاشون صحبت کردم و قول دادم کم تر تو فضاهای مجازی باشم تا فشار روانیِ حاصل از خبرها، گفته ها و در کل هر چه به فضای مجازی مربوط هست، کمتر بشن.


+پدری اصرار دارن که واسه خان داداشم دنبال دخمل بگردیم. با اینکه خیلی ذوق مرگم ولی یه حس ترس نسبت به موجودی به نام « زن داداش » دارم -_- 


۱۷ نظر
ستاره جان
۳۱ تیر ۱۸:۳۱
کتاب ابراهیمیو می خونی ؟ :)
سلام‌ ^     ^

پاسخ :

اوهوم... تعریفشو زیاد شنیده بودم خواستم با قلمشون آشنا بشم : )
عالین عالی ^_^
سلام
خخخ تو چرا اینطوری ای؟ ^     ^
پَ کو بینی یا لباش؟ o_0
حوا ...
۳۱ تیر ۱۸:۳۲
+ من هم :| البته داداشم هنوز خیلی بچه‌ست :||

پاسخ :

من اینو زدم پیش ولی منتشر شده چرا؟ -_-
باز خوبه چرت و پرتاشو ازش حذفیدم وگرنه شرف مرف یوخ میشده خخخ
kerman man
۳۱ تیر ۱۸:۵۹
سلام
امان از دست شما خواهر شوهرها ...

پاسخ :

سلام
وا! چرا؟
انقده خوبم که کاری به کار بقیه ندارم :| 😂
آرزو ﴿ッ﴾
۳۱ تیر ۱۹:۰۰
تقریبا موافقم!

با کمرنگ شدن فضای محازی هم موافقم! :)

پاسخ :

هوم ولی امروز فهمیدم واژه ی دوست ربطی به زمان نداره :دی

خخخ اگه پدری بدونن دوستان هم، هم عقیده هستن باهاشون دیگه واویلا

+مرسی از احوال پرسیت عزیز دلم :*** شرمنده م کردی
♫ شباهنگ
۳۱ تیر ۱۹:۲۴
این آقای ابراهیمی چه خوب توصیف کرده دوستی رو

پاسخ :

آره ولی این وسط شاید بشه واسه بعضیا تبصره ای چیزی قائل بود : ))
باران ( واران ) ...
۳۱ تیر ۲۱:۵۳
سلام 
از من به تو نصیحت دنبال دختر مناسب برای داداشت نباش :))
منی که تجربه پیدا کردن این مورد رو برای برادرام داشتم اینو بهت میگم
اگر خوب باشه که میگن خودمون پیدا کردیم و انتخاب نمودیم و اگر خدای تو زندگیشون مشکلی داشته باشند و اتفاق بدی بیافته میگن کی بود ؟کی بود ؟
دنبال مقصر میگردن و اولین کسی که مورد هدف قرار میگیره تو خواهی بود :|:)
تازه بماند که عروس خانوم هم باهات چپ می افته انگار نه انگار تو به خانواده ات معرفیش کردی به داداشت معرفیش کردی!!
اگرم میخواهی شرکت کنی اونقدر خودتو درگیر نکن بذار بقیه هم مشارکت کنند :)
وگرنه نوک پیکان تو رو ابتدا نشونه میگیره :)



+
با هم اومدیم :)
رسیدنت بخیر :)

پاسخ :

سلام بارانِ عزیزم
واه!!
اولندش که ما فقط پیشنهاد میدیدم، مثل دو سه سال پیش که ایشون هی می گفتن نح این خوب نیست! (یعنی مورد پسند ایشون نبودن).. درثانی، تحقیق واسه همین چیزاست دیگه. اینکه دو روزه دیگه از این حرفا زده نشه. برن و بیان، همو بشناسن.
مرحله ی آخرم مشاوره ست، اینکه فرد با تجربه ای به افراد تو شناخت کمک کنه.


ولی با همه ی اینا، ممنونم از راهنماییات :*



عه! ^___^ رسیدن بخیر جانم
دستت چطوره؟
صدیقه
۰۱ مرداد ۰۰:۰۲
سلام در معیت خانواده!:))):دی
ترس چرا عاخه؟؟! من که از همین الان زن داداشمم!! ولی چشم آب نمیخوره به این زودیا ازین اتفاقا بیافته!:| 
بنظرم خیلی شیش میشیم باهم!خخخخ

پاسخ :

خخخ سلام فنچول.
 در ضمن مگه چشه؟! (حسود -_-)
خخخخ خدا بگم چیکارت نکنه! تو که غول دو سری از تو بیشتر میترسم 😝😝
ولی صبر کن واسه دومیه، الان که دوست نداره ازدواج کنه ولی اگه شرایط جور شد میگم بیاد تو رو بگیره خوبه؟! : )))))))))) سناتونم بهم میه : )))

بهار ...
۰۱ مرداد ۰۱:۳۱
سلام
گفتم چرا چند روزیه نیستیا،هی میومدن میدیدم خبری از پست جدید نیس
خواستم پیام بدم بعد منصرف شدم،نمیدونم چرا
دوستی!!!معضلیه که شدیدا باهاش درگیرم ...
عاقا از الان نمیخوام بترسونمتا ولی دیگه
از روز خواستگاری دیگه قید داداشت رو بزن:((
چه قشنگ دلداری دادم،نه؟؟؟خخخ

پاسخ :

سلام باهار جونم
😐😕 ساده ی خدا چرا اضافه کاری می کنی خو؟! تو که وبو دنبال میکنی دیگه  نیازی نیست هی سر بزنی 😑
ولی ممنونم که حواست بهم بوده :*** (اول دعوا بعد تشکر :دی)
میدونی تو دوروبریام زیاد دیدم که عروسِ محترم، (نمیگم حسادت) ولی روی روابط خواهر-برادری حساس بود..
این منو اذیت می کنه. ولی ان شاءالله که اینطوری نشه.
هوم خیلی -_- دستت مرسی... یه دونه باشی :دی
🍁 غزاله زند
۰۱ مرداد ۰۹:۲۳
توی فضای حقیقی همه چیز،یه چیزه دیگه‌ست ;) 
پیشاپیش مبارک باشه :)) زن‌داداش‌دار هم نمیشم که حست رو بفهمم! 😂😐😣😁 ولی بنظرم ترسناک اومد! 😂

پاسخ :

آره ولی یه مقدار دل کندن از این فضا سخته... بتونم زمان نت گردی رو کم کنم خیلیه :دی
ممنونم بالام جان 😘
ایمان
۰۱ مرداد ۱۰:۱۳
عی بابا عی بابا!!خب اگ از ازکلمه ای به نام زن داداش میترسین بقیه هم از کلمه خواهرشوهر میترسن:)))دختر خوب هس ولی کم هس!مثل اب میمونه:)عروسی ماروهم دعوت کنید:)

پاسخ :

نح، من خارشووَر خوبیم 😅😎
اوه عجب مثالی 😶😯
حسان علی آبادی
۰۱ مرداد ۱۰:۱۸
استفاده کردم
ممنون

پاسخ :

ولی برای همه ی دوستان صدق نمیکنه هاااا
بعضی از دوستی ها با اینکه سنی ندارن (زمانشو میگم) ولی انقدر حضورشون پر رنگه تو زندگی هامون که از هر دوستی قدیمی ای با ارزش ترن!
این نظر منه.
صدیقه
۰۱ مرداد ۱۱:۵۴
جان ما چه ربطی داشت واقعا؟؟؟؟؟؟
ینی کلا نرزهای برداشت ناصحیح از کامنت رو جابجا کردی!:////
من زن داداش خودمو میگم!  یکی باشه رفیق شیم با هم  کلی داداشمو  بچزونتش دو تایی حال کنیم!خخخخ بعله هرچند خواهر خبیثی باشم خواهر شوهر باحالی میشم!:))

پاسخ :

یا خدا @.@
خخخ جدی؟ آخه گفتی (بنظرم خیلی شیش میشیم باهم!خخخخ) گفتم لابد منو میگی؟
بازم خدا بگم چیکارت نکنه :دی درست حرفتو نمیزنی اینجوری سوء تفاهم پیش میه :||
واقعا تو دیگه کی هستی؟ -_-  با زن داداشت یه تیم شین اون بنده خدا رو بچزونین؟!
من دیگه صوبتی ندارم! 😯
صدیقه
۰۱ مرداد ۱۱:۵۷
(بیاد تو رو بگیره..) :|||||||||

پاسخ :

خخخ خــــــــــــــــــــا

+لطفا، ایمیلتو یا اس بده یا تو وبلاگ برام بذار
دو سه تا کاکتوس بابایی خریده می خوام ببینم نظرت چیه.
بهار ...
۰۱ مرداد ۱۶:۰۹
گفتم دیگه نکنه اینم مث بلاگفا قاطی کنه نشون نده
کلا سادم دیگه چه کنم:دی

پاسخ :

ای من قربون ای باهار ساده(!) ی دوست داشتنی برم :*
صدیقه
۰۱ مرداد ۲۰:۰۱
حالا که دقت میکنم میبینم تو کامنتم، از همین الان (عاشق) زن داداشمم، کلمه عاشق جا افتاده بوده!خخخ خو حالا چرا اینجوری نیگا میکنی؟؟!:/ وبت خرابه اصن!!!کامنتام یا نمیاد یا دوتا دوتا میاد!خخخخخخخخ
خو مگه نمیشه با زن داداش شیش شد؟؟؟!! من همیشه خواهر شوهر بودم کلا! اصن زمان مدرسه دوستام منو خواهر شوهر صدا میکردن.... بس که خوووبم من دوس داشتن زن داداشم بشن!😎😎😎 😂😂😂😂


پاسخ :

دیدی گفتم -_-
خخخ...  باز من زمان تحصیل، عروس بودم! هر کی میرسید منو عروس خودش میدونست ولی آخرشم عروس نشدم خخخخ
خا اصن تو خوبی :|

+برادر گرام چند سالشونه؟! 😅😅😅
مهیار حریری
۰۲ مرداد ۰۰:۱۴
تعریف دوستی خیلی زیبا بود
حظ بسیار بردم

+ منم یه دفتر دارم به نام احوال نامه !
فرقش با دفتر خاطرات اینه که در دفتر خاطرات خاطراتو مینویسن ولی در احوال نامه حس و حال لحظه ای رو مینویسن.
 

پاسخ :

نوش روحتون.

+احوال نامه! چه جالب!
آهان پس میشه گفت دفتر خاطرات منم تلفیقیه. هم خاطرات و روزانه نویسی و هم احوالات یا به قول شما (حس و حال لحظه ای) درش پیدا میشه : )

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*خوانش کتاب های آقای ابراهیمی رو به همه ی بزرگوارن توصیه می کنم. نگاهشون به زندگی، توصیفات زیباشون، قلم روان و در بعضی جاها تامل برانگیزشون، همه ی اینها تنها از یک نویسنده ی توانا بر میاد که به قول شاعر«آنچه خوبان همه دارن... "او" یک جا دارد (البته با کمی تصرف در بیت اصلی شاعر :دی)»
ستاره جان
۰۲ مرداد ۰۶:۱۰
خو الان دماغ خودت کو؟ :) هر جا اونه اینم اغفال شده باهاش رفته :)))))))))))))))

پاسخ :

نه خب تو اینجوری میذاری  ^       ^
 ایناهاش (^_^) خخخخخخخخخخ
+اول صبحی کامنتاتون خیلی انرژی بخش بود.. ممنونم ازتون : )))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
درباره من


وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ
لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ


***یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ/صف2
ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟!***


این روزها که می گذرد، هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا، من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟

قیصر امین پور

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان