شنبه ۴ شهریور ۹۶
هر چقدرم که سعی بکنم بنویسم،
بازم این بغض لعنتی نمیذاره!
چنگ میندازه به گلومو تا مرز اشک ریختن پیش میره!
ولی نمیذارم بریزه... جلوشو میگیرم حتی با چندبار پلک زدن متوالی و پشت سر هم!
حتی اگر این پلک زدن باعث بشه نم اشکی تو چشام بشینه.
نمیذارم این مسئله ی کوچیک پیشروی کنه و بهمم بریزه.
+وب گردی می کنم تا بلکن یادم بره ولی باز میرسم سر خونه اول.