خاله خانم از روز چهارشنبه به مدت هفت روز به نیت باب الحوائج حضرت موسی بن جعفر (امام کاظم) (ع) مجلس روضه گرفتن. از اونجایی که دختر خاله هام به ترتیب ۱۲ ، ۹ و ۴ سالشونه، نمی تونن چایی بریزن و ببرن، خاله کوچیکه چایی میریزه و منم بین خلق الله می گردونم.
امروز ایشون دیرتر رسیدن و من و فاطمه(دختر خاله) مدیریت آشپزخونه رو بعهده داشتیم (:دی) دور اولی که چایی ریختم و بردم اتفاق خاصی نیفتاد ولی وقتی از سالن پذیرایی برگشتم تا دو سه تا چایی دیگه بریزم و ببرم، استکانی که تو دستم و زیر شیر سماور بود، شروع به ترق تروق کردن کرد و ترک برداشت! تو این لحظه صاب مجلس که خاله خانم باشن سر رسیدن و بهشون گفتم که لیوانتون شکست و ایشونم در کمال ناباوری فرمودن "قضا بلا بوده خاله. مهم نیست. خداروشکر به جونت نزده"!! آقا منو میگی شروع کردم دو سه بار آیه ی "لاحول و لا قوة الا بالله" رو خوندن دور خودم فوت کردن که از چشم بد دور بمونم 😰
+نیگا چه بد ترک ورداشته! 👇😶
ولی من میگم چون لیوانا نزدیکه تراس بودن، سرد شدن، تا آب جوشو ریختم ترک برداشته یعنی همون "گرم و سرد" شدن.
البته یه بارم همین اتفاق تو خونه خودمون افتاد و دقیقا لیوانی که می خواستم توش آب جوش بریزم، از دسته ترک برداشت! با این تفاوت که دیگه قبلش سرد نبود.
دیروز بعد از روضه تو آشپزخونه خاله مشغول گشت زنی بودم که فلفلای به نخ کشیده نظرمو جلب کرد ولی وقت نداشتم ازشون عکس بگیرم اما امروز تلافی کردم و به گردنم انداختم ^_^ تا به خاله کوچیکه نشون دادم، اونم یک رشته ی دیگه رو برداشت و گذاشت رو سرشو از فاطمه خواست ازمون عکس بگیره : ))) تو پرانتزم بگم که خودم خلم دوروبریام خل تر :دی مثل سرخپوستا! شده بودیم فقط هر کدوممون یه گرز کم داشتیم وگرنه جنسمون جور بود :دی
+منو خاله کوچیکه و فلفلای به نخ کشیده ی خاله خانم
+به چشم زخم اعتقاد دارم ولی به این یه موردی که تو خونه خاله اتفاق افتاد، نه. آخه واقعا لیوانا سرد و خنک بودن.