دوشنبه ۲۷ آذر ۹۶
من هر قدر هم که بخوام به حرفای آقای دکتر و مامانم مبنی بر خوردن دارو و انواع و اقسام دمنوشای گیاهی و ایضا بخور اونها برای بهتر شدن سرما خوردگی گوش بدم، بازم حضورم در کنار بچه ها این امکانو به سرماخوردگی م نمیده که از تنم خارج بشه. تا میاد بره، فسقلا علاوه بر خودشون تفاشونم به من می چسبونن و همین میشه که ویروس عزیز سرماخوردگی جایی بهتر از سیستم تنفسی من پیدا نمی کنه و در خوش حالت ترین و دلپذیرترین وقت ممکن یعنی وقتی خوابم شروع می کنه به قلقلک دادن و تحریک ریه و مجرای تنفسیم.
+ خلاصه ش میشه این ← خواب بودم. با سرفه های مکرر بیدار شدم. :دی
* ویروسای سرماخوردگی رو گفتما ^_-