شنبه ۲ دی ۹۶
وقتی گوشه ای ایستاده ای و نظاره گر چاشت خوردن بچه هایی که کشیده شدن دستت تو رو مجبور می کنه نگاهتو بسپاری به دوتا چشم سیاه و صورت نیمه سوخته ی آرزو کوچولو که با لبخند تو رو نگاه می کنه و میگه "برای تو کشیدمش" ^_^
+ خدایا شکرت : )
شب نوشت (۲۲:۳۶): من چرا به "وزرآ" ی نوشته شده زیر خورشید دقت نکرده بودم؟!
اسم خودشو بر عکس نوشته چون پشت برگه ی نقاشی هم همونو تکرار کرده ^_^