يكشنبه ۳ دی ۹۶
امروز هوا گرم نبود ولی سردم نبود. رفتیم تو حیاط بازی کردیم. خانم ر شلنگِ آب رو به شیر وصل کرد اما نه به قصد خیس کردنمون. گفته بود اومدم باغچه رو آبیاری کنم که شیطنت بچه ها منو به وجد آورد و شلنگ آب رو به سمت آسمون گرفتم. اولش بچه ها جیغ زدن ولی بعد نوای "دوباره دوباره" شون باعث شد بهشون چشمک بزنم که یعنی یه بار دیگه تکرار کنید. ^_^ بدو رفتم تو کلاس و گوشیمو آوردمو هی چیلیک چیلیک عکس می گرفتم ^_^
+دیوونه م خودتونید : ))
ولی بعد مجبور شدم موی سر پسرا رو روی بخاری خشک کنم 😩
دیگه هر کی خربزه می خوره پای لرزشم می مونه دیگه نه؟ ^_-