`

هایکو کتاب



به قصد خرید کتاب زندگی نامه شهید زین الدین وارد کتابفروشی شدم. سلام کردم که دیدم آقای کتابدار، با گوشی صحبت می کنه، با تکان سر جواب سلاممو داد و رفتم سمت قفسه های کتب دفاع مقدس. پایین قفسه پیداش کردم. کتابو برداشتمو به سمت میزشون رفتم. احوالپرسی کردن و خوشامد گفتن. 

+هی من باید به شغل کتابدارا غبطه بخورم چرا؟ :| 

کتابو گذاشتم روی میزشونو دوباره بین قفسه های کتاب پرسه میزدم که همقدمم شدن و درباره کتابا برام صحبت می کردن. چند هفته پیش سمیرا، ماهیتابه بدست پیشنهاد جلد دوم کتاب سلام بر ابراهیمو داد. جلد اولشو خونده بودم ولی سعادت ورق زدن جلد دومشو نداشتم تا امروز که یادم اومد و ترس از ماهیتابه و اینکه از اونجایی که دخیل بسته به پنجره فولاد آقام، ترسیدم بزنه ناکارم کنه :/ والا!


یه سال پیش که رفته بودم شهر کتاب یا شایدم کافه کتاب بود! تو یه کتابفروشی دیده بودم یه فضای کوچیکی رو میز و صندلی چیدن تا ملت هم کتاب بخونن و هم چیزی بنوشن (حلال البته :دی) قسمت خوردنشو میذارم کنار، اینکه بشه تو فضای کتابفروشی، کتابم بخونی، جالبه.

ازشون پرسیدم اینجام میشه کتابا رو خوند یا نه؟ جوابشون منفی بود ولی گفتن میشه به امانت برد ^_^ 


ازشون خواستم کتابایی که به قلم رهبری هستن رو بهم نشون بدن که گفتن هنوز نیاوردن ولی کتابایی رو که رهبری ازشون تقدیر کردنو دارن. گفتم آره دفعه ی قبل که دختر شینا رو خریدم دست نوشته شونو پای کتاب دیدم و اطلاع داشتم. یه کتاب دیگه بهم معرفی کردن و از زندگی اون فرد برام گفتن و اسمشون. که از اونجایی که تازه خبر شهادتشونو شنیده بودم، اسم این کتاب هم برام آشنا بود. ( کتاب وقتی مهتاب گم شد...خاطرات شهید علی خوش لفظ) 


++ اومدم خونه و بازم با نگاه های تاسف گرانه ی آبجی خانم مواجه شدم. هی من کتاب می خرم هی ایشون تاسف می خورن : )))) 


+++ یهویی طور هایکوی جالبی درست شد : )

سلام بر ابراهیم

وقتی مهتاب گم شد

از همه عذر می خوام

۰ نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
درباره من


وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ
لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ


***یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ/صف2
ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟!***


این روزها که می گذرد، هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا، من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟

قیصر امین پور

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان