`

تَنِ خیس


صدای ناله شنیدم. ولی بهش توجهی نکردم و دوباره خوابیدم. نمیدونم ساعت چند بود که دوباره و چند باره اون صدا رو شنیدم و با وحشت از خواب پریدم. باورم نمیشد، خونه در سکوت و تاریکی مطلق بود و این صدا یحتمل از حنجره ی خودم در اومده بود. تن سرد و خیس از عرقم زیر پتو شاهد این مدعاست.

نمیدونم چه خوابی بود. غلْطی زدم و گوشیمو که همیشه موقع خواب کنارم جا خوش می کنه رو بر داشتم. ساعت سه ی بامداد رو نشون میداد. بلند شدمو تو تاریکی خونه دنبال چیزی می گشتم ولی پیداش نمی کردم. دوباره به اتاقم پناه بردم و زیر پتو خزیدم.


+ یه ربی به اذان صبح مونده و تقریبا دو ساعته که بیدارم.


۰ نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
درباره من


وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ
لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ


***یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ/صف2
ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟!***


این روزها که می گذرد، هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا، من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟

قیصر امین پور

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان