`

محبت


۱- نزدیکای یک بود که رسیدم خونه. امروز به نسبت روزای دیگه یکم سردتر بود. همیشه قبل از اینکه حرکت کنم زنگ میزنم به مامانم تا برام چایی بریزه و تا میرسم خونه سرد بشه و خورده نخورده برم خونه بی بی چرا که اونا هر روز منتظرم هستن.


۲- دلم برای امیرحسین می سوزه. تکلمش یه مقدار که چه عرض کنم خیلی مشکل داره و تازه یه ساله که میبرنش گفتاردرمانی و به قول مامانش پیشرفت خوبی داشته. سر همین مسئله بچه ها خیلی اذیتش می کنن. خیلی سعی می کنم حرفاشو بفهمم ولی به سختی متوجه میشم.


۳- زنگ میزنم خونه شون و میگم مامانت خونه س چون مامانم می خواد بیاد پیشش یه سر ببینتش.

میگه آره ولی مگه تو نمیای؟ میگم نه هوا سرده.

فوحشم میده و میگه اومدیا -_- 

اینم از محبت خرکی دختر عموم 😁

۰ نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
درباره من


وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ
لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ


***یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ/صف2
ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟!***


این روزها که می گذرد، هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا، من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟

قیصر امین پور

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان