چهارشنبه ۲۷ دی ۹۶
یکی نیست بگه وقتی بودجه ی کافی ندارین، فضای مناسبی ندارین و تعداد صندلی هاتون کمه و مدیریت درستی از برگزاری جشن سرتون نمیشه چه اجباریه جشن بگیرین و در جواب اعتراضات حضار فقط یک کلمه رو پُتک کنید و تو سرشون بزنید و هی بگید "هماهنگ نشد"
+ اینم از جشنی که از طرف شهرداری برگزار بشه :/
++ وقتی برگشتیم مدیرمون چنان عصبانی بود که همه مونو از زیر تیغ خشمش عبور داد و کلی توبیخ شدیم ← به دلیل ناهماهنگی :/
+++ امروز انقدری از نظر روحی و جسمی تحت فشار بودم که له له رسیدم خونه. قرار بود بریم خونه عمو ولی خستگیِ تنم مانع از این شد که از جام تکون بخورم و تا خود اذان خوابیدم.