آخرین واکسنی که زدم فکر می کنم هپاتیتِ نمی دونم نوع چند بود که چند سال پیش زدم ولی از آخرین مراجعه ای که به مرکز بهداشت دیوار به دیوار خونمون داشتم دو ماهه پیش بود که برای تکمیل پرونده ی مادرم مجبور شدم برم و اونجا قد و وزنمو کنترل کنن + چند سوال روانشناسی و تغذیه ای و غیرو ذالک :|
چند هفته پیش دلژین از واکسنی حرف میزد که باید هر ده سال تجدید بشه و شواهد حاکی از آن است که کمی دردناک می باشد :/
دیشب به مادر خانمی گفتم فردا روزه می گیرم و بیدارم نکید ولی یه سر به بهداشت بزنید و ببینید واکسنو میزنن یا نه اون وقت بیدارم کنید. از روی عادت ساعت هفت و بیست دقیقه بیدار شدم -_- دیگه خوابم نبرد تا نیم ساعت بعدش که گیج شدم و در عالم رویا دیدم که مامانم میگه محبوبه پاشو بریم واکسنتو بزن. تو همون عالم خواب گفتم تازه خوابیدم بی خیال شین. خودتون برین :| ولی اصرارای مادرم بهم فهموند که " مسخره! خواب کجا بود دقیقا صدای مامانه که داره بیدارت می کنه "
😭 واکسن زدم. ده باری حوله گرم کردم و گذاشتم روی بازوی چپم تا درد نگیره ولی داره درد می گیره 😭
😊 تو این یه ماهی که مشغولم انقدری خوراکم زیاد شده که ترسیدم وزنم زیاد شده باشه ولی خداروشکر تغییری نکرده و هنوزم پنجاه کیلویم 😊
+ مستر دچار
اگه اینجا رو (احیانا) می خونید، لطفا بر گردین ←:)
بزرگواران اگه کسی با ایشون در ارتباطه لطفا بهشون اطلاع بدین.