پنجشنبه ۱۲ بهمن ۹۶
با خان داداش توی هال نشستیم و اون داره سریال فرار از زندان رو برای چهارمین بار میبینه و من هم طبق معمول سرم تو گوشیه و در حال ول نه وبگردی ام -_-
از اتاق فرمان اشاره می کنند که اون یکی داداش هم گویا خوابش برده چرا که صدای خروپفش از کنار بخاری که چند مبل اونورتره به گوش میرسه.
اصلا از این سریال خوشم نمیاد نمیدونم چرا انقدددر دوسش داره.
یه حس شیطانی یی میگه که، تو که کنارش نشستی و یه سیب خوشگل و زرد هم کنار دستته، از این سریال هم خوشت نمیاد و از طرفی نذاشته آقا مدیری مونو ببینیم (دورهمی) شروع کن به گاز زدن سیبت اونم با تمام قدرتی که در خودت میبینی که همانا ملچ ملوچ کردنه :دی
نظرته؟ ^_-