يكشنبه ۱۵ بهمن ۹۶
هنوزم باورم نمیشه بعد این همه وقت، وقتی برای اولین بار بعد از چند سال با بچه ها گُرگم به هوا بازی می کنم، موقع فرار که بشه دو تا پا دارم، دو تای دیگم قرض می گیرم و دِ برو که رفتیم -_-
بدی ماجرا اینجاست که بچه ها فقط بزرگترا رو دنبال می کنن.
یعنی هر بار که یکی شون گرگ میشد عملا فقط دنبال من می کردن و جالبه بدونید منم تو هیچ دور، گرگ نمی شدم و گرگِ بعد با شروع دور بعدی تغییر می کرد 😂
+ من فقط اتفاقات خوبی رو که تو مهد می افته رو تعریف می کنم. یعنی اتفاقات ناخوشایندش زیاد تو حافظه ی ماهی طورم ثبت و ضبط نمیشه و از این بابت خدا رو شاکرم.