دورهم نشسته بودیم و گپ میزدیم.
از کجا شروع کردیم که تهش رسید به شرایط خواستگار و ازدواج و اینا
می گفت: چون قدم صد و پنجایه دوست ندارم شوهرم دراااز باشه (با دست نشون میده) خیلی ضایه ست زن کوتاه باشه و مرد بلللللند (باز هم با دست نشون میده :| )
میگه: حالا قد رو میشه با ده سانت پایین(کفش پاشنه بلند) و ده سانت بالا (اینو دیگه باید بدونید :||) درستش کرد برو بعدی...
...
از من پرسید که منم صادقانه گفتم: شرایط خاصی ندارم. من قدم صد و شصت و پنجه، دوست دارم شوهرم قد بلند باشه ولی نه دراااز :| صادق و خوش اخلاق و مهربون باشه همین. بقیه شو خودمون با هم میسازیم. /زندگی تو مشهدو بکل فراموش کرده بودم :| /
نوبت به میگه رسید که گفت: شرایط من سخته. کسی از پسش بر نمیاد! باید کم جمعیت باشن و پولدااار و خونه و ماشینم داشته باشه.
(تو دلم می گفتم واقعا لازمه انقدر سخت بگیری) که گفت: داداشم سخت می گیره. خواستگار ارتشی و قاضی داشتم ولی یه دونه داداشم گفت به دردت نمی خوره و منم گفتم چشم (-_-)
+صبح راهی سفریم. همین حوالی.