جمعه صبح قبل ازینکه داداش و زن داداش (بالاخره خواهر شوهر شدم ^_^) برن بیرون، در یک اقدامی شوم تصمیم گرفتم پارچه های نمدی و قوطی کنسروی رو جلوی خودم پهن کنم و جامدادی درست کنم اونم نه به تنهایی.. با کمک زن داداش :دی
ولی انصافا مثل خودم خوش سلیقه س 😏
سر نیم ساعت تا سه رب تمومش کردیم و شد این چیزی که در تصویر زیر می بینید...
خیلی وقت بود فرصت کتاب خوندن نداشتم.. خیلی دور خودمو شلوغ کرده بودم.. تفریح و استراحتم تماما با کار پر شده بود. دلم تنگ شده بود واسه ورق زدن کتاب. اونم کتابی که دوستی :d برام فرستاده بود. اول از همه یه انگیزه می خواستم.. دنبال چیزی بودم که بهم انگیزه بده.. نشانک کتاب گزینه خوبی بود.. توی نت دنبال ایده های مختلف گشتم و بعد از پیدا کردن تصویر دلخواه، فرزطور دست به کار شدم و اینو درست کردم
قشنگه مگه نه؟ دوسش دارم : )
+ انتهای این پست رو یادتونه؟؟ سه هفته س که مشغول شدم
خدایا شکرت.