خیلی حرفا هست.. خرابکاریا.. اذیت شدنا.. تو سر خودم و کار و طرح و استادو ماه و پری زدنا :/ حرص خوردنا
خلاصه تو این یه هفته هر بار خواستم عکس کارو با کمی توضیح بذارم وبلاگم، دستم لرزید :/ آخه نیست طرف وبو می خونه نمیشه اینا رو گفت : ))) مثلا نمیشه گفت یه جایی رو اندازه یه ماش کوچولو موچولو خراب کردم، یه رنگ دیگه زده بودم و بعد متوجه شدم ای دل غافل این که باید همون رنگ قبلی میشد :/ و با قلموی نم و دستمال کاغذی برداشتم و دوباره رنگ زدم تا بشه اون چیزی که باید :| :/ یا مثلا نمیشه گفت که....
ای بابا
+نخون دیگه (آیکن نگاه چپکی) -_-
آره عزیزانم اینا رو الان نمیشه گفت
بذارید پولمو تا قرون آخر ازشون بگیرم بعد همه چیزو رو می کنم براتون
البته اگه تا اون موقع اسنادشو نیست و نابود نکردم : ))))
+ چهار ماه از تحویل اون کار بزرگ که سفارش آقای حسن زاده بود، میگذره... بحول و قوه الهی هم که ماشاءالله هر روز داره از اعتبار پولمون کمتر میشه :( پس کِی قراره بده؟ :((