چقدر زور زد تا ما رو از پا دربیاره غافل از اینکه پوست کلفت تر اونی هستیم که خم به ابرو بیاریم. گذشت... با تمام لحظات شیرین و تلخش گذشت.
امسال
اولین شاخه گلو از محمد قاسمِ پیش دو دریافت کردم. یه رز قرمز، روز معلم.
تابستون، اولین باری بود که با پیشوند مربی دیکته حقوق دریافت کردم و اولین باری بود که مسئولیت بیست شاگردو از اول مهر ماه با قبول اینکه حروف الفبا رو به صورت فارسی یاد بگیرن، پذیرفتم.
دِی...
این ماه دوست نداشتنی...
اشک و ناله و ضجه... چه روزای بدی بود. حتا فکر کردن و نوشتن دربارش آزارم میده... "بی بی" رو مهمون یک صلوات میکنید؟
و حالا هم روزهای پایانی امسال
امیدوارم سال پیش رو، سالی پر خیر و برکتی برای مردم م باشه
پر از شادی و لبخند.
کوچولوهامون از این شاد بودنه بیشتر سهیم باشن
خداوند به پدران و مادرانمون عمر با عزت بده و هیچ کدومشون خار بالین و محتاج فرزند نشن... که بی بی این اواخر عمر محتاج و زمین گیر شد :((
مجردامون یه عشق نابو تجربه کنن و کنار عشقشون خوشبخت بشن (این وام ازدواجم همون لحظه ای که لازمش دارن، بهشون بدن نه نوشدارو بعد از مرگ سهراب) مرسی اه :/
متعهلامونم قبل از اینکه فیلشون یاد هندستون کنه یادشون بیفته زیر چه ورقی رو امضا کردن و به کی تعهد دادن!
و کلام آخر (با لحن مدیری/دورهمی)
از نود و هشتِ جان خواشمندم آروم و سر به زیر باشه
شیطنت بکنه اما جگرمونو در نیاره
آتیش بسوزونه ولی آتیش پاره نباشه
و اینکه شاید شعار به نظر بیاد ولی، صلح... و ما ادراک صلح
خدایا صلح، صلح صلح.
دقت کردین انتهای این دفتر هزار نقشو با نام مولا علی به پایان می رسونیم و دفتر بعد و سال بعد رو با نام دخترشون آغاز می کنیم؟ (تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)
زینبی باشید : )
عیدتونم مبارک 🌹