دیروز گوشه گوشه هال را جارو زده و گرد پاشیده که مبادا جک و جونوری و مورچه ای :/ دلش بخواهد رخی نشان بدهد و در مقابل حضرتشان عرض اندام کند و این شد که از صبح تا یک ساعت بعد از ظهر مشغول بالا پایین کردن مبلمان زهوار درفته و پایه شکسته و با تف چسبانده بودیم تا زودتر تمام شود و بگوییم "این بود خانه تکانی ما" :دی (چقدر سخته بخوای ادبی بنویسی :/ ) خلاصه که با لوله جاروبرقی به جان گوشه گوشه دیوارا افتادم و از کنار میز تلفن و قاب آینه که می گذشتم پارچه های روبان دوزی دست دوز خومو میکشیدم بیرون و روی مبلمان مینداختم تا یادم نره بردارم بشورمشون. من مشغول گرد پاشی و گردگیری، متوجه نشدم مامانم کِی پارچه ها رو برداشته و شسته بودن. مشغول سامان دادن به قفسه کتابام بود که مامان، محبوبه گویان به درگاه اتاقم نزدیک شدن. مخلص کلام اینکه من و مامان از عصر دیروز تا پاسی از شب حین انجام دادن کارامون، دنبال رانر تیکه دوزی شده کار دست خودم بودیم و همه جای خونه رو هم زیر و رو کردیم اما نبود که نبود. غافل از اینکه اون نوار باریک و بلند ماه هاست توی فایلای گوشه اتاقم قایم شده و جاشو به رومیزی روبان دوزی شده، داده.
+ متوجه شدین چه دختر هنرمندیم یا بیشتر هنرمو تو چش و چال ملت کنم؟ :دی
++ پتو شستن در خانه خر است :/
پتو شستن در حمامِ دو در دو خر تر ://
پس این اتوشویی ها رو واسه چی ساختن اَه :\