چهارشنبه ۲۹ اسفند ۹۷
امسال
اولین شاخه گلو از محمد قاسمِ پیش دو دریافت کردم. یه رز قرمز، روز معلم.
تابستون، اولین باری بود که با پیشوند مربی دیکته حقوق دریافت کردم و اولین باری بود که مسئولیت بیست شاگردو از اول مهر ماه با قبول اینکه حروف الفبا رو به صورت فارسی یاد بگیرن، پذیرفتم.
دِی...
این ماه دوست نداشتنی...
اشک و ناله و ضجه... چه روزای بدی بود. حتا فکر کردن و نوشتن دربارش آزارم میده... "بی بی" رو مهمون یک صلوات میکنید؟
و حالا هم روزهای پایانی امسال
امیدوارم سال پیش رو، سالی پر خیر و برکتی برای مردم م باشه
پر از شادی و لبخند.
کوچولوهامون از این شاد بودنه بیشتر سهیم باشن
خداوند به پدران و مادرانمون عمر با عزت بده و هیچ کدومشون خار بالین و محتاج فرزند نشن... که بی بی این اواخر عمر محتاج و زمین گیر شد :((
مجردامون یه عشق نابو تجربه کنن و کنار عشقشون خوشبخت بشن (این وام ازدواجم همون لحظه ای که لازمش دارن، بهشون بدن نه نوشدارو بعد از مرگ سهراب) مرسی اه :/
متعهلامونم قبل از اینکه فیلشون یاد هندستون کنه یادشون بیفته زیر چه ورقی رو امضا کردن و به کی تعهد دادن!
و کلام آخر (با لحن مدیری/دورهمی)
از نود و هشتِ جان خواشمندم آروم و سر به زیر باشه
شیطنت بکنه اما جگرمونو در نیاره
آتیش بسوزونه ولی آتیش پاره نباشه
و اینکه شاید شعار به نظر بیاد ولی، صلح... و ما ادراک صلح
خدایا صلح، صلح صلح.
دقت کردین انتهای این دفتر هزار نقشو با نام مولا علی به پایان می رسونیم و دفتر بعد و سال بعد رو با نام دخترشون آغاز می کنیم؟ (تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)
زینبی باشید : )
عیدتونم مبارک 🌹