روی چرخ و فلکشون نشسته بودن و بازی می کردن.
رفتم از توی سالن یه صندلی آوردم و گذاشتم کنار چرخ و فلک و جلوس فرمودم.
کمی که گذشت یکی یکی اومدن کنارمو و در گوشم آروم یا با صدای بلند در حدی که مجبور شدم پسشون بزنم گفتن "محبوبه جون. من تو رو خیلی دوست دارم"
+به جان خودم همینجوری گفتن 😊😏
خلاصه منم ابراز علاقه کردم و گفتم دوستتون دارم و اینا
تا اینکه ریحانه کوچولو همونی که تازگیا برام می رقصه 😂 اومد و در گوشم گفت "بهم بگو دوسم داری"
😶
یه لحظه موندم بخدا 😁 همه چیزش خاصه
هم فسقل و ریزه میزه ست(پیش دبستانیه) و هم خوش رقصه 😂
تا منو میبینه سریع دستاشو تکون میده و یه قر ریز میره و بعد بلند می خنده و میاد بغلم 😂😂
بی ربط نوشت: تازگیا پوست دستم به آب و مایع ظرفشویی حساس شده.
همش پوسته پوسته میشه.
باید از این به بعد از دستکش استفاده کنم. با اینکه پروسه شست و شو رو کند میکنه ولی فعلا مجبورم.