`

اومدم تا زخمی تون کنم!

 

جمعه صبح قبل ازینکه داداش و زن داداش (بالاخره خواهر شوهر شدم ^_^) برن بیرون، در یک اقدامی شوم تصمیم گرفتم پارچه های نمدی و قوطی کنسروی رو جلوی خودم پهن کنم و جامدادی درست کنم اونم نه به تنهایی.. با کمک زن داداش :دی 

ولی انصافا مثل خودم خوش سلیقه س 😏

سر نیم ساعت تا سه رب تمومش کردیم و شد این چیزی که در تصویر زیر می بینید...

 

 

 

خیلی وقت بود فرصت کتاب خوندن نداشتم.. خیلی دور خودمو شلوغ کرده بودم.. تفریح و استراحتم تماما با کار پر شده بود. دلم تنگ شده بود واسه ورق زدن کتاب. اونم کتابی که دوستی :d برام فرستاده بود. اول از همه یه انگیزه می خواستم.. دنبال چیزی بودم که بهم انگیزه بده.. نشانک کتاب گزینه خوبی بود.. توی نت دنبال ایده های مختلف گشتم و بعد از پیدا کردن تصویر دلخواه، فرزطور دست به کار شدم و اینو درست کردم 

قشنگه مگه نه؟ دوسش دارم : )

 

 

+ انتهای این پست رو یادتونه؟؟ سه هفته س که مشغول شدم

خدایا شکرت.

۱۸ نظر

هورااااااااااا

 

بالاخره تونستم به پنلم دسترسی پیدا کنم!

 

+ کلی حرف دارم که باید بگم

باید ثبت کنم تا بمونه

۶ نظر
درباره من


وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ
لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ


***یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ/صف2
ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟!***


این روزها که می گذرد، هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا، من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟

قیصر امین پور

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان