`

آفتاب در حجاب


بلاخره تموم شد.

خوندن کتابی که سراسر تو رو به فکر فرو ببره و وادارت کنه دوباره برگردی و پاراگراف قبل رو بخونی.

خوندن کتابی که لرزه بر اندامت میندازه و برای مدتی از خود بی خودت می کنه و تا صدای مادر رو میشنوی که تو رو صدا میزنه یهو به خودت می آیی و دست به صورت بارانیت میکشی بی آنکه متوجه گذر زمان و اشک ریختن شده باشی.

خوندن کتابی که خوب تونسته حق مطلب را ادا کنه و باعث شد تا جایی که در توانت هست خودت رو در آن دشت بلا متصور بشی.

کتابی که خط به خط، سطر به سطرش یادآوره غم بزرگیست که حضرت زینب کوی به کوی و منزل به منزل به تنهایی به دوش کشیده بود و خم به ابروی مبارکشان نیاورده بود.

آه، چه مصیبت عظیمی و چه درد بزرگی. از دست دادن هجده نفر از خانواده آن هم در یک نصفه روز!

هر که از داغ حضرت عقیله بنی هاشم باخبر میشد و به همدردی از ایشون بر می خواست، به دلیل سنگینیِ این غم، چندی بعد جان به جان آفرین تسلیم می کرد.

 ولی من... 

من چرا هنوز زنده ام؟ مگر کم مصیبتی بود که باعث شد خاندان پیامبر را عزادار آل الله بکند؟ یا بی تفاوت رد میشدم و یا به ریختن یکی، دو قطره ای اشک بسنده می کردم و صفحه ی بعد رو ورق میزدم.

همین.


+خوندنشو از دست ندین.

۸ نظر
شرمندهٔ یابن الحسن
۱۹ ارديبهشت ۱۲:۲۰
اسمش چی بود ؟ 

پاسخ :

آفتاب در حجاب
به قلم سید مهدی شجاعی : )
شرمندهٔ یابن الحسن
۱۹ ارديبهشت ۱۲:۲۱
اسمش چی بود ؟ 

پاسخ :

 : ) 👆
شرمندهٔ یابن الحسن
۱۹ ارديبهشت ۱۲:۲۴
فهمیدم آفتاب در حجاب خخخخخ ، امروز حالم خوش نیست

پاسخ :

:دیییی
ان شاءالله حالت احسن الحال بشه جانم : )
شرمندهٔ یابن الحسن
۱۹ ارديبهشت ۱۴:۰۲
قربونت ، درسا فشار آورده خخخخخخخخ

پاسخ :

: ) 
بله بله متوجهم ^_-
آرزو ﴿ッ﴾
۱۹ ارديبهشت ۱۶:۰۸
قلم سیدمهدی شجاعی همیشه حق مطلب رو می‌کنه تا حدودی! :))

پاسخ :

درسته... واقعا نویسنده ی بزرگیه : )
♫ شباهنگ
۲۰ ارديبهشت ۱۱:۰۹
مرسی بابت معرفیش
کاش از بعضی قسمتاش عکس بگیری یا بنویسی تو وبلاگت

پاسخ :

فارسی را پاس بدار دانشجوی جناب حداد 😒

چشوم ^_^ به زودی ان شاءالله
صدیقه
۲۰ ارديبهشت ۲۲:۱۷
چشم اگه دیدمش حتما میخونمش:)

پاسخ :

: )
بنت شهرآشوب
۲۱ ارديبهشت ۱۱:۵۳
تعریفشو خیلی شنیدم
ولی نمیدونم چه سریه که کتابای سید مهدی شجاعی خیلی منو جذب نمیکنه!!!

پاسخ :

میدونی، اولین بار کتاب «سانتا ماریا» ی آقای شجاعی رو خوندم زیاد کشش نداشت برام... ولی بعد ها که یکم گذشت و از نویسنده های دیگه خوندم و بعد از طریق دوستانم که کتابای ایشونو برام تعریف می کردن، دوباره یه کششی در من به وجود اومد و الان به نظرم قلم ایشون خیلی خیلی تواناست... 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
درباره من


وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ
لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ


***یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ/صف2
ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟!***


این روزها که می گذرد، هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا، من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟

قیصر امین پور

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان