`

غر نوشت : ))


آقا کی گفته ساعت کاری کم شده؟ 😒

امروز قششششنگ دهنم سرویس شد😩

اون از سر صبح که تا پنج بیدار بودم بعدشم خوابیدم چه خوابیدنی

یه بار هفت بیدار شدم یه بار هشت و ربع، دیگه خوابم نبرد تا ده دقیقه به نُه.

پوشیدم و رفتم مهد.

بازم بچه ها کم اومدن، دو تا کلاسو یکی کردیم تا آموزش قرآن شون راحت تر باشه و به قولی دوباره کاری نشه.

بعدشم که مدیر اومدن و گفتن وسایل بچه هایی که نمیان رو سر دست و آماده بذارین کنار شاید امروز، فردا والدینشون بیان برای تسویه.

خلاصه هی از این کلاس به اون کلاس در رفت و آمد بودیم تا وسایل دو سه تا از بچه ها رو سامون ب،یم.

حالا اینا به کنار که درشت بودن و راحت پیدا میشدن مثل دفتر نقاشی، مداد رنگی و ایضا شمعی، کتاب مفاهیم قیچی هاشون و بعد تر، کلر بوک های نیمه آمادشون

سختی ماجرا پیدا کردن لگوهای اونا بین انبوهی از لگو و آجر بود که واقعا هم خسته کننده بود و هم چون سر و صدا داشت، اعصابی واسه مون نذاشته بود. 


+درسته که غر میزنم و خودمو لوس می کنم ولی عاشقانه کارمو دوست دارم.

شاید خسته بشم اما خستگی ش زیاد موندگار نیست : )


۲۱ نظر
Zeytoon fruit
۲۹ ارديبهشت ۱۵:۱۸
خسته نباشید :)
و ایشالله موفق باشید و موفق بمونید:))

پاسخ :

ممنونم
همچنین شما بزرگوار
آقای هیچ‍ ‌‌
۲۹ ارديبهشت ۱۵:۲۰
پس دیشب کاملا جغد شدین دیگه ... :)

پاسخ :

اووووففف اونم چه جغدی 😂
آقای هیچ‍ ‌‌
۲۹ ارديبهشت ۱۵:۴۶
ولی میدونید بهتون حسودیم میشه :/  کیف میکنید با بچه ها!

پاسخ :

دیگه تعریف نمی کنما :(
حسودی نداره دیگه
برید پارکی جایی بچه ها رو دور خودتون جمع کنید و از بودن با اونها لذت ببرین.

واران :)
۲۹ ارديبهشت ۱۵:۵۲
صحیح:))))))



پاسخ :

:| نگو که از رو دست مستر دچار نگاه کردی؟ :|
آقای هیچ‍ ‌‌
۲۹ ارديبهشت ۱۵:۵۴
تو جمع های خانوادگی بچه ها همیشه با من بازی میکنند و تعریف از خود نباشه :) استعداد ویژه ای تو سرگرم کردن بچه ها دارم و خودم هم کیف می‎کنم! همین چند وقت پیش که خونه یکی پسر خاله هام بودم بچه های خودش با بچه های داداش که و بچه دختر خاله‎ام اومدن پیشم که بیا بریم تو حیاط فوتبال :/   گفتم: برو از این ریشم خجالت بکش ... :) بیایین بازی نشستنی و دور همی انجام بدیم :))

پاسخ :

خخخخخخ اصلا تعریف از خود نبود
چه بازی هایی انجام میدین؟
کنجکاو شدم بدونم : )
مدیونید اگه فکر کنید می خوام سوء استفاده کنما : )))))))
مهدی یار
۲۹ ارديبهشت ۱۵:۵۷
صحیح
ما که ساعت کاریمون کم نشده چی بگیم؟

پاسخ :

:دی
شکر کنید آقا شکر
ساعتمون کم شده ولی از اون طرفم کلی کار رو سرمون میریزن تا این به اون در بشه :|
واران :)
۲۹ ارديبهشت ۱۵:۵۸
تقلب ؟:))
منو تقلب ؟
اونم از دست جناب دچار ؟
نوچ نوچ :|:)
خانم اجازه مستر دچار از رو دست آقاگل نگاه کرد :))))
منم از روی  دستِ  آقاگل نگاه کردم 🙈😄

پاسخ :

: ))))))
اینبارو از جفتتون میپذیرم  اما دیگه تکرار نشه 😎✌

آقای هیچ‍ ‌‌
۲۹ ارديبهشت ۱۶:۱۰
بازی ها از خودم در می آوردم
دست هامو مثل دو مورچه دو پا میکردم و بچه هارو گردا گرد دور خودم مینشوندم و می‎گفتم که این مورچه ها هر کی رو نیش بزنن سوخته و با دست هاتون بزنید بترکونیدشون :) معمولا دخترا وقتی نیششون میزدم جیغ میزدند!! ولی در نهایت می افتادن به جون دست های بیچاره ام :)   البته ورژن هوایی و زنبوری‎شم اجرا می‎کردم!
گل یا پوچ هم بعضی وقت ها جواب میداد..
ادا و صدا حیوانات در آوردن...
داستان هم گاهی اواقات ...
شما چطور ؟

پاسخ :

جالب بودن
معمولا با وسایلاشون یا وسایل بازی توی حیاط مثل تاب و چرخ و فلک بازی می کنن. روزای یکشنبه هم چون آموزش نداریم و روز مخصوص اسباب بازیاشونه و وسایل بازی از خونه میارن.
بقیه اوقات هم یا میریم توی حیاط یا لگو میریزیم جلوشون و با اونها سر گرمن یا اینکه نقاشی یا با خمیراشون بازی می کنن.
خیلی بخوایم ابتکار بخرج بدیم و از یکنواختی درشون بیاریم بازی کلم تربچه (به این صورت که دست ها رو به حالت دو کفه ترازو باز می کنیم[‌میشه شکل کلم :دی] تربچه هم همینه اما رو به پایین، بسته ترو غنچه ترش😂) روال بازی هم مثل بازی بشین و پاشو عه.
یا اینکه یه کتاب بذاریم روی سرشون و ازشون بخوایم بدون دست زدن به کتاب و نگه داشتنش طول کلاسو طی کنن بدون اینکه کتاب بیفته.. اگه افتاد میبازن.
یا همین بازی اما با قاشق و توپ پینگ پنگ 
به این صورت که توپ رو درون قاشق بذارین و ازشون بخواین که ته قاشق رو با دندوناشون نگه دارن و بعد یک مسیری رو برن و برگردن. اگه توپشون افتاد بازنده محسوب میشن [البته نکات بهداشتی هم رعایت بشه]
دیگه همینا یادم میاد : ))))

آقای هیچ‍ ‌‌
۲۹ ارديبهشت ۱۶:۴۰
بازی کلم تربچه ایده خوبیه :)) ببینیم میتونم اجراش کنم :)

پاسخ :

تنبیه شم پس گردنی باشه ^____^
خبیث هم خودتونید : ))
برگ سبز
۲۹ ارديبهشت ۱۷:۳۸
منظورت کالر بوکه؟ 
خو آخه خاک قبولت می کنه اگه غر هات بخوان موندگار باشن؟ با اون شغل فوق العاده ای که داری؟ 

پاسخ :

ولی ما می گیم کِلِر بوک : ))))
اینم حرفیه : ))))))

هلما ...
۲۹ ارديبهشت ۱۸:۵۳
من یکی دو بار مدرسه خواهرم سر زدم کار سختیه سر و کله زدن با بچه ها، حوصله میخواد. :)
همین که عاشق کارِتی خودِ عشقه!

پاسخ :

خواهرت چند سالشه؟ 
اوهوم ^_^
هلما ...
۲۹ ارديبهشت ۱۹:۴۶
خواهرم مربی پیش دبستانیه :))

پاسخ :

ای جانم خب می گفتی *_*
چارلی ‎‌‌‌
۲۹ ارديبهشت ۲۱:۰۳
صحیح D:
خدا قوت حسابی :))
اون دو خط آخرتون منو یاد اون خانومه تو پیام بازرگانی «آخه اینم شد زندگی؟» انداخت :)))

+ به جان خودم تا قبل افطار داشتم درس میخونم :/

پاسخ :

-_-
مچکرم : )
ولی من بیترم : )))))))

+خخخخخخ 
حالا لازمم نیست اطلاع بدین ولی خب تشویقتون می کنم.
باریکلا :دی
بی نام
۲۹ ارديبهشت ۲۲:۵۶
اصلا قشنگیه کار به غر زدنشه😁 تو به غر زدنت ادامه بده😂

پاسخ :

غر غرویم خودتی 😂😅
عباس زاده
۳۰ ارديبهشت ۰۹:۰۰
سلام
ساعت کاری ما رو از انتها کم کردن
ولی خواب اول صبح بهتره فک کنم

پاسخ :

سلاملکم
عالیه بابا :(
برگ سبز
۳۰ ارديبهشت ۱۸:۲۶
واقعا چرا باید ساعت کاریتون کم بشه؟ :/

پاسخ :

😂 چون خاصیم
خب سر و کله زدن با بچه ها انرژی می خواد
ولی واقعا برای منم سوال شد که چرا؟!

برگ سبز
۳۱ ارديبهشت ۱۰:۳۹
آها فکر کردم بقیه کارها انرژی نمیخواد ! :/ 

پاسخ :

خخخخ 
هادی ...
۰۲ خرداد ۰۰:۳۷
میخواین عوضتون من سرمو بکوبم به دیفار
:|

پاسخ :

هر طور مختارید 😁
ولی حیفه دیفار نیست؟😂
هادی ...
۰۲ خرداد ۰۰:۴۴
نه مختار نیستم هادیم البت با کمی تحریف
حیف بابا بزرگم بود ک رفت وگرنه سر ما ک دیوار خوردگی زیاد داره :|
یا للعجب که خانم ساعت ۱ بیدار باشه :|

پاسخ :

: ))))
یا للعجب
: )))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
درباره من


وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ
لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ


***یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ/صف2
ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟!***


این روزها که می گذرد، هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا، من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟

قیصر امین پور

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان