`

بلاگرانه ^_^


ابتداعا تصاویرو ببینید : )


حرم زیبا و نوارانی آقا جانم


اسم این رواقو یادم رفت :| 

همون رواقیه که عروس دومادا میرن واسه عقد ^_^

ان شاءالله قسمت همه مجرادامون


هدیه زیبای اسی [ مرسی اسی قلب قلمبه : ) ]


دیدار دوم مون بود. سال پیش همین موقع ها همدیگه رو توی حرم دیده بودیم. یا این تفاوت که از لحظه ای که جفتمون وارد صحن جامع شده بودیم، تند تند با هم در تماس بودیم تا همو پیدا کنیم :| 

ولی امسال

بذارید نگم که خانم بیست دقیقه تاخیر داشت و من به همراه مادر خانمی روی فرش داغی که گویا در سایه پهن شده بود اما حرارتش حس میشد، نشسته بودیم تا بیاد.

و بذارید براتون تعریف نکنم که چقدر منتظر تماسش بودم که بگه "محبوبه من صحن غدیرم. تو کجایی؟" و من بگم بیا جلو رو به روتم :|

که یهو خیلی ناغافل همینجوری که با مادرم صحبت می کردم دستی جلوی دیدمو گرفت که فهمیدم خود شیطونشه که خواسته اینجوری سوپرایزم کنه ^___^

بعد از ایستادن و رو بوسی و چلوندن همدیگه و ابراز احساست و اینا با کسب اجازه از مادر، دو تایی توی صحن ها و رواق ها دنبال جای خنک می گشتیم برای نشستن و حرف زدن.


+قربون امامم برم که روز میلادشون اجازه دادن برم پابوسشون ^_^

وای که چقدر صحن جمهوری با اون گل کاری ها و تزییناتش قشنگ شده بود ^_^ وقتی داشتم از زیبایی های حرم می گفتم، از گلکاری های روی حوض، اسی گفت حسودیش میشه از اینکه مشهدی نیست و اونجا بود که من گفتم پس چرا هی دارم میگم "من و جدایی از این آستان، خدا نکند" ؟


تقریبا عادت دارم وقتی با فردی هم قدم میشم دستشو بگیرم :دی

شاید باورتون نشه از اول تا موقع خدا نگهداری من و اسی دستامون تو هم گره خورده بود. حتی وقتی توی رواق دارالحجه بودیم و از میون تازه عروس و دومادا عبور می کردیم و براشون ذوق می کردیم، بازم انگشتامون تو هم قفل شده بود.

گفتم عروس و دوماد! 

آقا، عروس سیزده ساله تا بحال ندیده بودم :| توی در و همسایه زیاد شنیدم که دختر پونزده ساله رو عروس کردن ولی دیگه سیزده ساله نه! 

واسه همه شون آرزوی خوشبختی کردیم و میون دعاها و قدم زدنا، پچ پچ کنان در مورد هر کدومشونم یه چیزی می گفتیم. مثلا بهم میان، عروس قشنگ تره، اون دومادش سَر تره(قشنگ) و ...

حتی انقدر که ذوق زده شده بودم، همینجوری که دست اسی تو دستم بود، رفتم بسمت دختری که بین اقوامشون شکلات پخش می کرد. بهش گفتم میشه به ما هم بدی که برگشت گفت نه. فامیل خودمون مونده (خسیسسسس ایششش :|)


مخلص کلام اینکه توی اون دو ساعتی که با هم بودیم اصلا یک بار هم ساعتمو ندیدم. زمانو چک نکردم.. فقط وقتی به خودمون اومدیم که مکبر داشت اذان می گفت!


+این روزا ذهنم خیلی مشغوله. اونقدری که هم دوست داشتم سریع پست دیدارو بزنم و هم نمی تونستم چیزی بنویسم! 

خیلی خوب نشد ولی خب اگر همینو هم نمی گفتم هم از دهن می افتاد و هم همین چند خط رو هم فراموش می کردم (واقعا این همه "هم" لازم بود؟" حالا نمی خواد به روم بیارید.. بی تفاوت عبور کنید :دی)

++ پارسال اسی منو راه میبرد، امسال من اجازه نمی دادم یه گوشه بشینیم : )

+++ خیلی ممنونم دوست جان هم بابت سوپرایزت، و هم برای لحظه ی قشنگی که برام ساختی.. برای انرژی مثبتت و حس خوبی که ازت گرفتم.

❤❤ اصن واسه همه چی ممنونتم : )


++++ شنبه ۱۳۹۷/۵/۱۳

از زبان اسی بخوانید : )


۲۰ نظر
عاشق بارون ...
۰۵ مرداد ۰۳:۰۸
زیارت هردوتون قبول. :)
فکر کنم پارسال اون موقع‌ها منم مشهد بودم. :))

پاسخ :

ممنون :*
: )
بهارنارنج :)
۰۵ مرداد ۰۶:۱۶
این رواق قشنگه:)ما پارسال زوج هندیم دیدیم
خوبه که خوش گذشت:)

پاسخ :

خیلی جاتون خالی بود : )
ار کیده
۰۵ مرداد ۰۶:۱۷
چه خوووب :))

پاسخ :

عالیییییییی ^_^
محسن رحمانی
۰۵ مرداد ۰۸:۱۱
چه خوب .
عجب دختر خسیسی .بیچاره شوهرش چه خواهد کشید .آخه یه شیرینی اینقدر خساست . خسیس شدن ملت .

زیارتتون قبول .

پاسخ :

خیییلی ^_^
چمیدونم والا..
ممنونم جناب
بابای نرگس
۰۵ مرداد ۰۸:۲۹
زیارت قبول
میروی حرم از ماهم یادی بکن
این رواقه دقیقاکجاست؟ 

پاسخ :

ممنون.
نائب الزیاره بودم
از بست شیخ طوسی وارد میشی, رواق دارالحجه.(تا اینجاشو مطمئنم)
ولی باور بفرمایید خودم نفهمیدم مکان دقیقش کجاست بس که گفتن برو دست چپ برو دست راست :|
شاید اسی بلد باشه :دی
بی نام
۰۵ مرداد ۰۸:۵۹
چه جالب...
منم اتفاقا سال ۸۹ یه دوست مشهدی پیدا کرده بودم که دقیقا اون روزی که ما رفتیم اونجا، عقدش بود تو حرم و ما هم البته شرکت کردیم :))
زیارتتون قبول 😊
ما رو هم دعا کردی یا فقط درگیر اسی جونت بودی؟؟🤔

پاسخ :

نه بابا
خانم انقدر دیر کرده بود که زیارتمو کردم

+خودش می گفت نگو که دیر کردم
ولی من گفتم این موردو حتتتما میگم 😂
حوا ...
۰۵ مرداد ۰۹:۱۸
دعوتت می‌کنم باید بیای :| :))

پاسخ :

کِی؟ ^______^
حتما حتما *_*
حوا ...
۰۵ مرداد ۱۰:۱۸
هر وقت دلت خواست ^_^

پاسخ :

فکر کردم داری میای مشهد :(
حوا ...
۰۵ مرداد ۱۰:۲۴
طلبیده نمیشم که... :(

پاسخ :

ان شاءالله بزودی

پس چی و کجا رو گفتی دعوتم می کنی؟ : ))))))
حوا ...
۰۵ مرداد ۱۰:۳۱
همون رواقیه که گفتی توی پست :| :)))
قبلاً هم گفته بودم بهت :)

پاسخ :

آخه فکر کردم خبراییه
خواستم بدونم لباس بدوزم یا نع : )))))
حوا ...
۰۵ مرداد ۱۰:۴۶
بدوز :دی

پاسخ :

هورااااااااااا ^_^
بسلامتی : ))
حوا ...
۰۵ مرداد ۱۰:۵۷
سلامت باشی :)))

پاسخ :

^_^
احسان ◇
۰۵ مرداد ۱۴:۱۳
زیارتتون قبول باشه ان شاء الله...
رواق دار الحجه هست دیگه... اسم دیگه ای نداره :|

پاسخ :

آخه از پله ها که سرآزیر میشید چنتا در وجود داره
نمیدونم کدوم سمتی رفتیم :|
;Sawman F
۰۵ مرداد ۱۵:۳۲
قبول باشه :*

پاسخ :

ممنون.
دختریم ...
۰۵ مرداد ۲۳:۰۱
اصلا نمیتونم درک کنم رواق در رواق واسه چیه خب ؟!
منم به شدت از اینکه بخوام دست دوستی رو که کنارم راه میره رو بگیرم خوشم میاد *ـ*
خیلی دلم میخواد یه دوست بلاگریی مث تو رو ببینم این ورا نمیاین دی:

پاسخ :

خخخ اتفاقا باحاله
مثلا من گاها زیر زمین حرم(دارالاجابه میشه فکر کنم!) میرم ولی نمیدونستم اونجا یه رواقی به نام رواق حضرت معصومه هم وجود داره. با اسی فقط یه ساعت اونجا حرف میزدیم ^_^
لطفتو میرسونه عزیزم
اونجا میشه کوجا دقیقا؟ : )))
من دیدنی نیستم بالام جان : ))))))
دختریم ...
۰۵ مرداد ۲۳:۰۸
اینجا دقیقا شهر ماست دیگه خخخ 
یعنی اسی خانم تو رو نتونست ببینه ؟! :|
یعنی چی که دیدنی نیستی؟!

پاسخ :

خونوک :| جلف حتی -_-  : )))
چرا باو خخخخ
آخه گفتی خیلی دوست داری یکی مثل من رو ببینی
میگم من اونقدرام دیدنی نیستم 
#تواضع
واران :)
۰۶ مرداد ۰۰:۳۶
سلام 
زیارت هردوتون قبول 
دوستی هاتون مستدام 
کادوت مبارک 
و 
امیدوارم فکرت مشغول روزهای خوب زندگیت باشه :)

پاسخ :

سلام واران جونم : )
ان شاءالله
ممنونم عزیزم : )
تا خوب رو چه معنی کنی! مرسی عزیزم
التماس دعا دارم واران
مرتضا دِ
۰۶ مرداد ۱۵:۰۳
زیارتا قبول :)

پاسخ :

ممنون
عینکی عینکی
۱۳ مرداد ۱۱:۱۷
زیارت قبول خانوووم

پاسخ :

فدای شوما : ))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
درباره من


وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ
لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ


***یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ/صف2
ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟!***


این روزها که می گذرد، هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا، من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟

قیصر امین پور

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان