+ تا حالا شده حرفی داشته باشین بزنین و به همین نیت که حرفاتونو با بقیه به اشتراک بذارین یا حداقل کمی ذهن آشفته تونو سامون بدین وارد پنل مدیریتی وبلاگ تون بشین و روی ارسال مطلب جدید کلیک کنید و اجازه بدین انگشتان دستتون روی کیبورد بلغزن اما یهو ببینید هییچ حرفی برای زدن ندارین، انگار اصلا بی هدف وارد این صفحه شدین؟؟
++ از صبح قبل از اینکه راهی حرم بشم چند باری وارد پنل مدیریتم شدم و به قصد اطلاع از اینکه میرم حرم خواستم پست بذارم و بگم نائب الزیاره هستم اما بعد با خودم گفتم "خب که چی؟" چرا می خوای دل بقیه رو بسوزونی؟ اصلا هدفت چیه؟ خب میری حرم، برو. دیگه چرا اطلاع میدی؟
+++ تا حالا شده جایی برید و تمام خاطرات گذشته که توی اون مکان و با فرد خاصی داشتین یهو آوار بشه روی سرتون؟
یهو آوار شد روی سرم.
بدترین جایی که باعث شد شونه هام بلرزن اینجا بود
اتاق ۳۶
وقتی اذانشونو از شمیم یاس پلی کردم.