توی کلاس بودم و با مهسا حروفا رو کار می کردم.
چون روز یکشنبه بود بعد از تمرین نماهنگا و برنامه های یلدا به بچه هام خمیر بازی دادم و یکی یکی اسمشونو صدا می کردم و باهاشون حروفا رو مرور می کردم.
خیلی از احوالات بیرون با خبر نمیشم. اینکه مثلا توی سالن چه اتفاقی میفته مگر اینکه سر و صدا بلند بشه که کنجکاوی کنم و برم بیرون در غیر اینصورت معمولا واسه ریختن چای میرم بیرون.
چند دقیقه ای با مهسا مشغول بودم که "ر" اومد توی کلاسم و گفت محبوبه واسه ت گل آوردن! (لبخند به پهنای صورتش نمایان بود)
خیلی تعجب کردم و البته باورم نکردم. چون نه کسی رو دارم که یهو بخواد سوپرایزم کنه(خوانواده اهل سوپرایز کردن اینچنینی نیستن 😁) و نه ادرس محل کارمو که اونم فقط نزدیکانم اطلاع دارن.
منم با نیش باز رفتم بیرون و دیدم مدیرمون دارن تلفنی حرف میزنن و بقیه م به شوخی می گفتن محبوبه واسه ت گل آوردن ولی ناشناسه! پیک آورده و اسم و مشخصاتشو نداده!
یکم زدیم به در چرت و پرت گفتن و برگشتم توی کلاسم و به این فکر می کردم یعنی کی این تک گل رز رو آورده ضمن اینکه همراه گل یه کارت تشکر (از زحمات شما متشکریم) و یه یادداشت کوچیک که از مدیریت و پرسنل مهد تشکر کرده بود!!
+ (مطلبِ حذف شده)
آقا، بخدا گل زرد خیلیم قشنگه 😂
++ امروز هوا به نسبت روزای دیگه سردتر بود.
پالتوی خان داداش دوز، زیر چادر مثل بادکنک بادم کرده بود.
+++ می خوام فالنامه یا دیوان حافظ جانو بخرم ولی قیمت پایینش بیست تومنه :| حافظم گرون شده :|
++++ کی هدیه یلدایی پارسال منو یادشه؟ همون جعبه انارو میگم :دی (خودتون بگردین : ))) امسال هیچ ایده ای واسه یلدا ندارم.