`

گزارش کار


امروز تا یک و ربع مهد بودم

یکم کارامو سر و سامون دادم و همونجام نمازمو خوندم و راه افتادم. فراموش کرده بودم امروز یکشنبه ست و مامان، خونه بابا جونه (بی بی مرحوم) هر لحظه امکان اینو می دادم که بابا بهم زنگ بزنه و بگه چرا نیومدی؟ بدو بیا ناهار. پس بند کتونیامو محکم تر کردم و تند تر راه رفتم (غُلو 😁) که زودتر برسم.

همیشه وقتی به سر کوچه مون می رسم اولین چیزی که نگاه می کنم اینه که عروسک بابا دم در خونه هست یا نه (واسه اینکه بفهمم بابا اومدن یا نه 😂) جلو در خونه پارک نبود. کلید رو توی قفلی در چرخوندم و وارد حیاط فسقلیمون شدم. کیفمو همونجا کنار در ورودی گذاشتم و رفتم خونه بابا جون. 

از بعدِ فوت بی بی، حال بابا جون خوب نیست :( 

ولی امروز بهتر بودن 😍 یکم کنارشون نشستم و صحبت کردیم و اومدم خونه.

اومدن من به خونه همانا و پهن بودن سفره که نشون میداد بابا ناهار خوردن و رفتن، همان. خیلی گشنه شده بودم. امروز با بچه هامون کاردستی جوجه های رنگی با سر بطری پلاستیکی درست کردیم 😍 فرم زرشکی مهد رو با لباسای تو خونه ای عوض کردم و دستامو شستم و نشستم پای سفره. اما چه خوردنی :( باید گزارش کار رد می کردم و مامانای بچه هامو از فعالیت امروز با خبر می کردم. اگر یکم دیر تر بفرستیم از طرف مدیرجانمون توبیخ میشیم 😂 خلاصه تا عکسا رو فرستادم و متن همراهشو نوشتم غذام سرد شده بود 😐 


+ همونو سرد خوردم

حالا یکیتون (لطفا) بیاید برای جمع کردن سفره 😊 با تشکر 🙏


++ دیگه نگید چرا از خاطراتت نمی نویسیا 😂 اینم گزارش امروز 😉

۳ نظر
جناب قدح
۲۳ دی ۱۶:۴۴
سلام :)

درود بر شما
خدا پدرجانتون رو حفظ کنه ان شاءالله

پاسخ :

سلام : )
خداوند شما و عزیزانتون رو زیر سایه امنش حفظ کنه
Ahmad
۲۳ دی ۱۶:۴۹
غذا سرد نخور خیلی بده

پاسخ :

کی می رفت واسه م گرم کنه؟!!
آرزو ﴿ッ﴾
۲۴ دی ۰۹:۳۵
زرشکی باید خیلی بهت بیاد :))

پاسخ :

😍
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
درباره من


وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ
لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ


***یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ/صف2
ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟!***


این روزها که می گذرد، هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا، من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟

قیصر امین پور

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان