`

اعجوبه ایست در نوع خودش


مثل وقتی که نشستی با آبجی خانم مشغول صحبت، میبینی یه موش کوچولویی داره میره سر وقت اتاقت و از پشت درو مینده ولی به روی خودت نمیاری تا کِی

تا وقتی میرن خونه شونو میری توی اتاقت و میبینی...

بعله

یسنا خانم طبق معمول گوشه ای رو انتخاب کرده و یه تکه شومیز(مقوا:|) رو با قیچی ریز ریز کرده : )))))



+ امروز مامان اینا حوالی ظهر رسیدن

واسه دختر خونه چیزی نیاوردن اونوقت واسه فنچ خونواده، عروسک رقصان و آوازه خوان خریدن :| باز بگید حسادت کار خوبی نیست و اینا :/


: )


۱۵ نظر
بهارنارنج :)
۰۲ اسفند ۲۱:۳۴
بی سرو صدا نوازشش کن

پاسخ :

نوازش محکم یا آروم و یواش؟ 😂
اَسی ...
۰۲ اسفند ۲۲:۰۴
هربار میگی شومیز، من لباس برداشت میکنم و کلی از قیچی شدنش توسط یسنا و خنده های تو تعجب کردم!!!

پاسخ :

😄😂 خدا نکشتت اسی
بعله یادمه جریان شومیز و مقوا و پیراهن جنابعالی رو 😒
هنوزم موندم و در تعجبم این مقواهای دو رو رنگی رو چی میگین شماها؟! 
بهارنارنج :)
۰۲ اسفند ۲۲:۱۰
یواش،خیلی ریز نیشگون بگیر

پاسخ :

وای وای وای وای سمیراااا
همین بشر وقتی می خواد نیشگون بگیره انقده رییییییز و محکم می گیره که آخت همراه با گریه ت گوش فلکو کر می کنه :/
بهارنارنج :)
۰۲ اسفند ۲۲:۱۲
شومیز مگه لباس نیست؟ 

پاسخ :

چرا لباس هم هست
ولی به مقوای دو رو رنگیم میگیم شومیز/مقوای شومیز
دیوانه ...
۰۲ اسفند ۲۲:۳۸
خدا رو شکر که کتابای بنده سر راه این وروجکا و گودزیلا ها نگرفته

پاسخ :

از کم سعادتی تونه : ))))
بذارید مگه چی میشه
چسبو واسه همین روزا گذاشتن دیگه
ار کیده
۰۲ اسفند ۲۳:۱۸
حسادت کار خوبی نیست خاله :)

پاسخ :

بععععله 😁
دیوانه ...
۰۲ اسفند ۲۳:۲۱
نمیخوام وقتی درس میخونم با یه عکس مواجه شم که بعدا بهم بگه دایی عکستو تو کتابت کشیده بودم خوشگله؟

پاسخ :

چشه مگه؟ هنرش قطعا به داییش رفته
اَسی ...
۰۳ اسفند ۰۰:۳۴
مقوا مقواست دیگه! چه رنگی باشه چه نباشه، چه دو رو باشه چه یه رو 😑

پاسخ :

😮😯😐 
آشنای غریب
۰۳ اسفند ۱۳:۳۴
امان از موشهای ریزه میزه و شیطون بلا !

پاسخ :

امان امان امان :|
بیست و دو
۰۳ اسفند ۱۳:۳۴

دیگه نوه مغز بادومه دیگه، تو پوست بادومی:دی پس جای حسادت داره:دی

پاسخ :

😂 پوست بادوم
تعبیر قشنگی بود
منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۰۳ اسفند ۱۶:۲۰
حسادت کار خوبی نیست به هرحال. 
قیچی رو هم ندین دست بچه!
حالا جدی دلت عروسک می خواست؟ :-)))

پاسخ :

اون که بعله 
بابا من ندادم گذاشته بودم رو کمدم چمی دونستم میاد بر میداره :|
نه بابا :دی
آبی آسمانی
۰۳ اسفند ۲۱:۳۶
آخی، الهی...
حواستون باشه سراغ چیزهای دیگه نره...

پاسخ :

امشب چسبیده بود به دمبلای دو کیلویی! داداش :|
گفتم الانه که بکوبه رو دست و پاش :/
آلاء :)
۰۴ اسفند ۰۸:۳۴
از وقتی نوه ها اومدن من از دریافت هدایا محروم شدن:/
قبل اونا دختر اخر من بودم کادو ها به من میرسید

پاسخ :

من قبلشم هدیه چندانی نمی گرفتم چون بچه آخر نیستم -_-
میم میم
۰۴ اسفند ۰۸:۴۷
این موش کوچولوها اگه نبودن زندگی راکت میشد و گندش در میومد. تنش سالم

پاسخ :

از این موش کوچولوها تو خونه تون دارین؟ : )

تشکر 
میم میم
۰۴ اسفند ۱۶:۱۵
یه خواهرزاده به لطف خدا

پاسخ :

: ) خدا واسه تون و واسه شون حفظ کنه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
درباره من


وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ
لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ


***یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ/صف2
ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟!***


این روزها که می گذرد، هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا، من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟

قیصر امین پور

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان