`

خستگی تن


از نظر جسمی بهم ریخته م
خسته م
از هفت صبح دیروز تا الان سر جمع هفت ساعت خوابیدم 
سر یک حواس پرتی و بی دقتی کارم چندین برابر شد و بشدت روانمو بهم ریخته بود
اون کامنت دوستم! هم که دیگه.. نور علی نور بود

امروز حرم کلاس دارم
عملا چیزی واسه عرضه ندارم تا نشون استادم بدم
یه حمام شاید حالمو جا بیاره. خیلی بهش نیاز دارم تا بتونم جسممو تا هشت شب سر حال و روپا نگه دارم

حوالی دو بعدازظهر راه میفتم
تا اون ساعت قریب به چهار ساعت زمان دارم
برای کشیدن گل و برگ مشکلی ندارم
موتور تذهیبم که روشن بشه می تونم چند ریسه و اسپیرال (گردش های حلزونی شکل.. فرش زیر پاتونو دقت کنید : )  ) بکشم.


مامان میگه نمی خواد امروز بری
گفتم کلاس بهانه ست.. دلم واسه عشق جانم تنگه..
یه روزی حسرت زیارتشون به دلم بود
حسرت هر هفته سلامِ رو در رو
فکرشم نمی کردم یه روزی برسه که اینطور...


+ داری میبینی منو؟؟؟
درباره من


وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ
لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ


***یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ/صف2
ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟!***


این روزها که می گذرد، هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا، من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟

قیصر امین پور

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان