`

فقط تماشاچی داریم

 

رفته بودم خونه باباجون که دیوار به دیوار خونمونه شُله نذری ببرم

وقتی برگشتم، قبل از اینکه کلید بندازم توی قفلی در حیاطمون صدای بحث کردن دو تا مردو شنیدم. سرمو برگردوندم و دیدم چند قدم با خونه باباجون فاصله دارن.. من از اون دسته از آدماییم که از دعوا بشدت میترسم ولی ترسم باعث نمیشه که سکوت کنم. کمی مکث کردم تا شاید دعوای لفظی شون تموم بشه یا اینکه تماشاچیای عزیز پا پیش بذارن و این دو رو آگاه کنن و خلاصه هر کسی سمت خودش بره ولی دیدم نخیر.. هیچ کس عکس العملی نشون نمیده و اگر جاش بود حتما تخمه هم میاوردن و در کنار تماشا کردنش، میشکوندن :/ 

 فایده نداره.. بی بخار تر از این حرفان

اینام ولکن نیستن.

کلیدو مشت کردم و رفتم جلو و به آقایی که صداشو انداخته بود توی سرش گفتم " جناب!" (برگشت سمتم) ادامه دادم" توی ماه محرمیم. صلوات بفرستین و بحثتونو تموم کنین"

جواب داد "آخه زور میگه".. گفتم عیبی نداره الان عصبانی هستین برید بعدا حرف بزنید.. یه چیزی گفت و اون آقای دیگه که مسن تر بود، ولکن ماجرا نبود و یه ریز داشت سر این جوون غر میزد

دیدم آتیش جفتشون تنده و این وسط شیطونم خوب جولون میده و یکی این میگه، دو تا اون..

مجبور شدم تن صدامو بالاتر ببرم و بگم اومدیم و شما دو تا نتونستین با صحبت (اونم چه صحبتی :/ :|) کارتونو پیش ببرین و دست به یقه شدین.. جفتتون دیه دو برابری دارین بدین؟ منتظر جواب نموندم و رامو کشیدم و برگشتم خونه.

(اومدم خونه ازین حرفم خندم گرفت : )) آخه این چی بود گفتم! ) 

 

+ تیتر

ماشاءالله به افراد بیکار محله مون که تماما تماشاچی ن

حالا اونی که دستش سلاح سرده هیچ، ولی وقتی دو نفر مشاجره می کنن ( یعنی لفظی از خجالت همدیگه در میان :////// ) باید بحثشون در نطفه خفه شه تا کار به جاهای باریک نکشه/نرسه

 

+ سه بار تجربه این بحثارو دارم. اینکه دو تا پسر یا مرد در حال بحث کردنن و هیچکس میانداری نمیکنه و فقط نگاه می کنن. 

۶ نظر
عرفان ...
۲۹ شهریور ۲۰:۲۸

تو مدرسه فقط نگاه نمیکنند، تشویق هم میکنند نامردا😅🤔

پاسخ :

کلا فاز پسرا خیلی متفاوته

دفعه پیش اوایل محرم بود، دو تا پسر نوجون دست به یقه شده بودن، اونم توی پیاده رو.. و خب من اصوصا رامو کج نمی کنم برم توی خیابون، همین میشه که با پر رویی تمام راهمو ادامه دادم و نهیب زدم که 
خجالت بکشید.. ناسلامتی دوستینا.. وخزین (😂😂) 
شاید باورتون نشه ولی جدا شدن از کف پیاده رو 😐💪
منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۲۹ شهریور ۲۰:۳۴

نکته خوبی رو بهشون یادآورد شدی:-))))

پاسخ :

😂😂
بهارنارنج :)
۲۹ شهریور ۲۰:۴۰

من بابام عموما میره جداشون میکنه و دراون مواقع انقدر خدا حفطش کنه زورش زیاده که قشنگ یکیو بزور سوار ماشینش کنه یا از محل خارج کنه.ولی هربار منو مامانم ازین کارش ناراحت میشیم.تو نمیدونی چه ادمی روبه روتهتو جیبش چی داره حرکت بعدی یه آدم عصبی چیه

پاسخ :

خدا حفظش کنه باباتو
انقده خانوادتو دوست دارم 
مخصوصا اون جغله موفرفری رو 😄

اره درست میگی
واسه همینه میگم سریع باس جدا بشن تا کار بیخ پیدا نکنه
بهارنارنج :)
۲۹ شهریور ۲۱:۰۲

نگو که منظورت از جغله مو فرفری داداشم با قد دو برابر من و سبیلاشه:|بنظرم دختر خالمو باید بگی:|

 

پاسخ :

ب ر ب ب.. اونی که توی دیدار اولمون دیدم جغله ی موفرفری و با نمک بود 😁 بقیه ش کشکه حالا یه جنگلم پشت لبش باشه 😐
+ چقدر زود بزرگ شد 😶 پارسال کوچیک نبود؟؟؟
بهارنارنج :)
۲۹ شهریور ۲۱:۲۴

نه نبود:|همون موقعم هم قد بابام بود

پاسخ :

بابا قد که مهم نیست
کوچیکه بابا 😄😄😄😄
آبی آسمانی
۲۹ شهریور ۲۳:۱۳

آخ جون دعوا...

پاسخ :

😬
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
درباره من


وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ
لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ


***یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ/صف2
ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟!***


این روزها که می گذرد، هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا، من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟

قیصر امین پور

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان