`

اخرین روز تعطیلاتو اینطوری سپری کردم

 

از ساعت نه صبح تا یک ظهر مشغول درست کردن کاردستی برنامه چاشت بودیم. چهل تایی کامل کردیم ولی همون مقدارم کم داشتیم

این شد که هفت هشت تایی رو قرار شد هر پنج نفرمون ببریم خونه و برش بزنیم و کامل کنیم. از ظهر که رسیدم خونه فقط یک ساعت استراحت کردم و بعد تند تند سفارشای دایی رو میزدم تا حوالی ساعت ۸ شب. دیگه بعدش نشستم به کاردستی درست کردن. 

 

کلید مهد دست منه! چون مسیرم به نسبت نزدیک تره، قرار شد ساعت هفت همگی مهد باشیم و من پنج دقیقه ای زودتر برم و مهدو باز کنم.

قراره سر یک ساعت یه بادکنک ارایی مختصر بکنیم و تمام :| (#محرم) 

اینجا امکاناتش خیلی خیلی کمتر از مهد قبلیه

دستگاه تایپ نداره و همه چیز دستی انجام میشه :|

 

 

بحول و قوه الهی، فردا عصر با یکی از مربیا قراره بریم دوره آموزشی استاد محسنی (آموزش حروف به شیوه و زبان عربی) رو یاد بگیریم. هم هزینه ش عالیه و هم مسیرش نزدیکه. 

 

+ واقعا وقت نکردم کامنتاتونو جواب بدم.. مرسی از صبر و حوصله تون.

۳ نظر
واران ..
۰۱ مهر ۰۰:۳۹

بادکنک‌ سیاه و سفید بزن :)

موفق باشی دختر 💚

سال جدید تحصیلیت مبارک 🏵

من چون میدونم به کامنتا جواب نمیدی برای همین مثل خودت کم پیدا و اصلا ناپیدام:))

 

سلام:)

پاسخ :

سلاملکم

ممنونم واران جان :*

همین که هستی و میخونی خوبه
من بی توقعم : )
دچارِ فیش‌نگار
۰۱ مهر ۱۲:۴۷

 

منم واقعا پستت رو نخوندم جز خط آخر

اینم جوابت: ب ر ب ب :)

پاسخ :

ای طوطی مقلد :|
دچارِ فیش‌نگار
۱۵ مهر ۱۶:۱۱

ای سرشلوغ :)

پاسخ :

اوهوم :( 

ولی ان شاءالله یه هفته ای فکرم رها تر میشه.. دغدغه هام کمتر شده خداروشکر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
درباره من


وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ
لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ


***یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ/صف2
ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟!***


این روزها که می گذرد، هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا، من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟

قیصر امین پور

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان