`

ازدواج از دید من

 

به کف بین ها اعتقادی ندارم

ولی طالع بینی ماه تولدمو بشدت قبول دارم

 

 

+ هفته پیش بود که با فاطمه توی دارالقرآن و دور میز نشسته بودیم و در مورد حرف استاد که بیشتر برامون جنبه شوخی و مزاح داشت، حرف میزدیم.

 #من و اون وقتی کنار همیم، انقددددر با هم حرف میزنیم و تو سر و کله هم میزنیم و شوخی می کنیم که هر بار استاد رو میکنه به بقیه و میگه "این دو تا رو باید بندازیم توی یه اتاق دربسته تا خوب از خجالت هم در بیان، بس که جفتشون زبون دارن" و جواب جفتمون به استاد اینه که "استاد، بالاخره با هم کنار میایم دیگه."بعد به هم چشمک میزنیم و می خندیم.

 

داشتم می گفتم..

من و فاطمه، شلوغ ترین هنرجوهای استادیم.. جوری که وقتی با همیم، کل فضای اتاق شماره دو ی دارالقرآن، با خنده هامون پر میشه.. و هر بارم این استاد قشنگمونه که با، هیس هیس گفتناشون مدت کوتاهی آروممون میکنه : )

 

حالا استاد چی گفته بود؟ هر بار ماها شلوغ می کنیم میگه، الهی زودتر شوهر کنید از دستتون راحت شم

میگفت یه پسر هست با کمالات! خوش بر و رو!! مهندسی عمران خونده و مولتی میلیاردره!! بیاین یکی تون زنش بشین!!!!! در آخرم نمیذاره خوب جمله شو حلاجی کنیم و ادامه میده

"البته حیفه.. شما دو تا خیلی زبون دارین!" :|| حالا نیگا  --___--

 

 

خلاصه دور میز بودیم و گپ میزدیم و به این نتیجه رسیدیم که

نه من.. و نه فاطمه

نمی تونیم حضور یکی دیگه رو کنار خودمون تحمل کنیم

هر دو مون، حاضر نیستیم این آزادی اندکی رو که داریمو با وجود یکی دیگه از دست بدیم. باهاش شریک بشیم.. و حتا تقسیم کنیم.

هر دو مون تقریبا توی خانواده ای بزرگ شدیم که آزادی عمل کمتری به دختر میدن.. رفت و آمد یا نداشتیم یا اگرم داشتیم، زیر ذره بین بوده. تونستیم شاخ غول افکار قدیمی خانواده هامونو تا حدودی بشکونیم. به اینکه می دونیم توی جامعه ای هستیم که گرگ زیاده.. نباید بَرّه بود و گوش بلند.. به اینکه میشه با وجود تمام خطرهایی که واسه یک دختر جوان هست، بازم توی همون جامعه، فعالیت کرد.. میشه جایگاه اجتماعی شو بالا برد.. میشه نگاه دیگران رو نسبت به زن و مقام والاش، تغییر داد.

 

 

آخرم به این نتیجه رسیدیم که

توی این دنیای به این بزرگی، فقط یکیه که تنهاست و اونم

فقط خداست و تامام. والا :|

 

+ ازدواجی، ازدواج موفق میشه که عامل بازدارنده نباشه

که من پیشرفت کنم و تو... نه! نمیشه

این اون پیوند مقدسه نیست

 

وقتی برچسب موفق میاد تنگش که هر دو واسه پیشرفت هم تلاش کنن.. که هر دو پر پرواز باشن برای هم.. برای رسیدن به اهداف مد نظرشونو.. و.. و...

 

اینجاست که میگیم.. به به, به اون ازدباج ^_^

 

+ خیلی بی ربط به پستم نیست :دی کلیک 

۵ نظر
مسافر .
۱۴ آذر ۲۳:۴۵

استاد اولی الف نداره :|

حتا رو هم به شیوه امیر خانی ننویس :|

 

خلاصه عشق باید از زمان محضر شروع شه

هر چقدر آدم بزرگ تر میشه نسبت به این امر مهم زندگیش سخت گیر تر میشه و فیلتر های بیشتری برای افراد میذاره ...

پاسخ :

حالا نیگا :|
من اونو قبول ندارم 

قبول دارم شدید اللحن
آبی آسمانی
۱۵ آذر ۰۰:۱۸

ازدواج یه داستان پیچیدست.

خیلی سخته.

 

پاسخ :

سخت نیست
ما سختش می کنیم
سخت می گیریم
بیست و دو
۱۵ آذر ۰۹:۰۲

اگر درست انتخاب بشه طرف مقابلت باعث پیشرفتتم‌میشه یعنی تازه هولت هم‌میده جلو.

 

پاسخ :

بلیا درست می فرمایید : ) 

+خدایا
از همینایی که فوریه میگه لطفا
آبی آسمانی
۱۵ آذر ۱۱:۲۳

ازدواج برای کسی مثل من که میخواد سنتی اقدام کنه و پدر و مادرش براش انتخاب کنند، خیلی سخته.

همین آخرین مورد که نشد، کلا نیم ساعت باهم صحبت کردیم که اونم من تو حال خودم نبودم و نمیفهمیدم چی دارم می گم.

اگه اون استخاره گرفتنه نبود، همون نیم ساعت حرف زدنه منجر میشد به بله برون و بعدش هم عقد و آغاز یک زندگی مشترک.

البته یه روانشناسه میگفت هزارم انتخابتون از روی عقل و منطق و هم خوانی با هم باشه،حداکثر ۶۰ درصد با هم اشتراک دارید، پس باید با صبر و از خود گذشتگی و عشق، اون حداقل ۴۰ درصد دیگه رو دونفری بسازید...

پاسخ :

چه حرف خوبی زده بود
آبی آسمانی
۱۵ آذر ۱۱:۲۵

چقدر این مسافر خوبه.

آقا دمت گرم.

خوب انتقام مارو میگیری...

پاسخ :

عجب  :|
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
درباره من


وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ
لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ


***یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ/صف2
ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟!***


این روزها که می گذرد، هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا، من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟

قیصر امین پور

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان