دو سه ساعت دیگه فاتحه ی امروز و می خونیم، حالا یا از تمام وقتمون به نحو احسن استفاده کردیم، یا مثل من همه ی برنامه هاتون به هم میریزه و به بطالت میگذره!
امروز از ساعت هفت صب بیدار بودم! منی که معمولا این ساعت از روزو نمی بینم^_^
کور و نابینا نیستما! منظورم اینه که روزم از ساعت هفت شرو نمیشه :)
صب به اتفاق مادرم یه سر خونه مادر بزرگم رفتیم. تا دم غروب اونجا بودیم. موقع برگشت، ایقد خسته بودم که نزدیک بود تو اتوبوس ایستاده خوابم بره!
+چه جوریشو خودتون متصور بشین دیگه(منتظر نباشین همه چیزو بگم یکم از قوه ی تخیلتون استفاده کنین. با تشکر :) )
از وقتیم که بر گشتیم، سرم همش تو گوشیه!
+امروز از کتابخونه ی نزدیک خونه کتاب« ادبِ فنای مقربان» رو امانت گرفتم.
شرح زیارت جامعه ی کبیره ست.
مؤلف این کتاب، آیة الله جوادی آملی هستن.
+باید تا سه شنبه تمومش کنم!!!
۴۲۳ صفحه داره، فقط ۳۷ صفحشو خوندم.
توضیح: من معمولا اینجور کتابا رو، بخشای مهمشو یادداشت می کنم؛ واسه همین بیشتر از این نتونستم بخونم.