`

کابووووس



دیروز یه مقدار سرم شلوغ بود و خیلی خسته شدم. به اصرار من زودتر از زمان همیشگی شام خوردیم و من ومدم تو اتاق تا استراحت کنم. (فکر می کنم ساعت ده و نیم بود، دقیقا یادم نیست!)

ازساعت یک بامداد بیدارم. یعنی بیدار شدم.
دو شب متوالی یه خوابو ببینید، خواب نه یه کابووووسو ببینید چه حالی میشید؟
با یه ترسی از خواب پریدم. بدبختی اینجاست خیلی مبهمه و بعد از هوشیاری کامل یادم نیست چی بود!


+میشه واسم شعر یا متنی رو که خیلی دوست دارینو کامنت کنید و چیزی از خوابم نپرسین؟!
ممنون.
۱۳ نظر
بهار ...
۱۰ مرداد ۰۲:۴۱
منم حالم خوب نبود خواستم قرص بخورم خوابم ببره
خوابم که نبرد هیج،معده درد هم گرفتم
صدقه بده برای خوابت،ان شاءالله که خیره
متن فعلا یادم نمیاد:/

پاسخ :

باهارمونو چی شده بود؟! قرص نخور جانِ خواهر بَده، ضرر داره -_-
: )
عیبی نداره : )))
صدیقه
۱۰ مرداد ۰۲:۵۹
بین صدها سرفرازی یک تباهی لازم است

گاه در چشم خلایق روسیاهی لازم است

زندگی شطرنج با خویش است،تا کی فکر بُرد؟

در میان صفحه گاهی اشتباهی لازم است

رشته ی بین من و او با گره کوتاه شد

معصیت آنقدرها بد نیست،گاهی لازم است

هر که از دل پاکی ام دم زد مرا تنها گذاشت

آمدم حفظش کنم دیدم گناهی لازم است

بعد از این در راه عشقم هر گناهی می کنم

در پشیمان کردنم لطف الهی لازم است

ما صراط مستقیم بی تقاطع ساختیم

گفته"لا اکراه فی الدین"پس دو راهی لازم است!

پاسخ :

تنـــت بــه نــاز طبـــیـبان نیازمـند مباد                 
 وجــود نـازکــت آزرده گـزنـد مباد

قشنگ بید : )
ممنونم فنچول ^_^
تنها ...
۱۰ مرداد ۰۵:۳۰
ان شاءالله خیره ...

پاسخ :

ان شاءالله
ستاره جان
۱۰ مرداد ۰۷:۱۱
ای ایران ایران 
دور از دامان پاکت دست دگران
بد گوهران...

پاسخ :

ای عشق سوزان ، ای شیرین‌ترین رویای من تو بمان ، در دل و جان

محمد نوری ^_^
خدایش بیامرزاد
ممنونم ستاره جان :**
دُچـــــ ـــــار
۱۰ مرداد ۰۷:۵۸
- خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند
و دست منبسط نور روی شانه آنهاست.

- نه ، وصل ممکن نیست ،
همیشه فاصله ای هست .

اگر چه منحنی آب بالش خوبی است.
برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر،

همیشه فاصله ای هست.
دچار باید بود

پاسخ :

من آنقدر خرد و خسته ام از خود
که حال و حوصله ام را تو هم نداشته باشی
"دچار آبی دریای بیکرانم و تنها"
اگر هوای مرا دم به دم نداشته باشی
به جرم کشتن این خنده ها در آینه
سخت است
کسی به غیر خودت متهم نداشته باشی
غمم تو هستی و شادم اگر به سر نمی آیی
منم غم تو…الهی که غم نداشته باشی...

ممنونم جناب : )
منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۱۰ مرداد ۱۰:۲۵

حال من حال و روز خوبی نیست 
خسته ام، خسته، او نمی فهمد
این طبیعی است ببر زخمی را 
ببر روی پتو نمی فهمد

بین ما مرز درد فاصله بود 
مثل یک رشته کوه پیوسته 
مثل یک صهیونیست غمگین که 
به زنی توی غزه دل بسته

من به پایان خویش معترفم
جفت پرواز او نخواهم شد 
من همین جوجه اردک زشتم
حتم دارم که قو نخواهم شد

خسته ام مثل تیربار از جنگ 
مثل تیغ غلاف گم کرده 
مثل مردی که نصف دینش را 
در میان طواف گم کرده

حال من حال تخت جمشید است 
حال یک مرزبان ایرانی است 
آخرین تیر آخرین سرباز 
آخرین لحظه قبل ویرانی است 


ترس قبل از شکست را تنها 
مرد در حال جنگ می فهمد 
حال یک کوه رو به ریزش را
اولین خرده سنگ می ‌فهمد

زندگی! در لباس شعبده باز 
سر گرفتی کلاه پس دادی 
در ازای مداد رنگی هام 
تک مداد سیاه پس دادی 


زندگی! روزهای خوبت هم 
مثل این شعر تلخ و دلگیرند
قبل رفتن فقط بلندم کن 
شاعران ایستاده می میرند

*از وبلاگ"پنجره می چکد"panjerah.blog.ir

پاسخ :

حال من خوب است اما با تو بهتر می‌شوم
‌آخ‌… تا می‌بینمت یک جور دیگر می‌شوم‌

با تو حس شعر در من بیشتر گل می‌کند
یاسم و باران که می‌بارد معطر می‌شوم‌

در لباس آبی از من بیشتر دل می‌بری
‌آسمان وقتی که می‌پوشی کبوتر می‌شوم

‌آنقَدَرها مرد هستم تا بمانم پای تو
می‌توانم مایه‌ی ـ گهگاه‌ـ دلگرمی شوم‌

میل‌، میل توست‌، امّا بی تو باور کن که من‌
در هجوم بادهای سخت‌، پرپر می‌شوم

مهدی فرجی

ممنونم حورا جان :*
آرزو ﴿ッ﴾
۱۰ مرداد ۱۰:۳۳
رفتم بگردم یه شعر جدید و طولانی بدون شکست عشقی که ازش خوشم بیاد از این کانال‌ها پیدا کنم، یافت نشد!

همه می‌پرسند:
- «چیست در زمزمه‌ی مبهم آب؟
چیست در همهمه‌ی دلکش برگ؟
چیست در بازی آن ابر سپید،
روی این آبـے آرام بلند،
که ترا می‌برد این‌گونه به ژرفای خیال
چیست در خلوت خاموش کبوترها؟
چیست در کوشش بی‌حاصل موج؟
چیست در خنده‌ی جام؟
که تــُـو چندین ساعت
مات و مبهوت به آن می‌نگری!؟»
- نه به ابر ،
نه به آب،
نه به برگ
نه به این آبـــــے آرام بلند،
نه به این خلوت خاموش کبوترها،
نه به این آتش سوزنده که لغزیده به جام
من به این جمله نمی اندیشم.
من، مناجات درختان را هنگام سحر،
رقص عطـــــر گل یخ را با باد،
نفس پاک شقایق را در سینه‌ی کوه،
صحبت چلچله‌ها را با صبـــح،
نبض پاینده‌ی هستـے را در گندم زار،
گردش رنگ و طراوت را در گونه‌ی گل؛
همه را می‌شنوم،
می‌بینم؛
من به این جمله نمی اندیشم!
به تــُـو می اندیشم؛
ای سرا پا همه خوبی،
تک و تنها به تــُـو می اندیشم.
همـــــه وقت
همـــــه جا
من به هر حال که باشم به تــُـو می اندیشم.
تــُـو بدان این را، تنها تــُـو بدان.
تــُـو بیا!
 تــُـو بمان با من، تنها تــُـو بمان.
جای مهتاب به تاریڪـے شب‌ها تو بتاب.
من فدای تو به جای همه گل‌ها تو بخند.
اینک این من که به پای تــُـو در افتادم باز
ریسمانـے کن از آن مـــــوی دراز،
تــُـو بگیر،
تــُـو ببند!
تــُـو بخواه!
پاسخ چلچله‌ها را تــُـو بگو.
قصه‌ی ابر هوا را، تــُـو بخوان.
 تــُـو بمان با من، تنها تــُـو بمان.
در دل ساغر هستـے تــُـو بجوش.
من همین یک نفس از جرعه‌ی جانـــــم باقی‌ست؛
آخرین جرعه‌ی این جام تهــے را تــُـو بنوش!

فریدون مشیری

پاسخ :

 درد بی درمان شنیدی؟
حال من یعنی همین!
بی تو بودن،
درد دارد!
می زند من را زمین

می زند بی تو مرا
این خاطراتت روز و شب
درد پیگیر من است،
صعب العلاج یعنی همین!

"فریدون مشیری"

زیبا بود آرزو جون
دستت مرسی :*
♕αяαмεsн♕ ...
۱۰ مرداد ۱۲:۰۰
امشب 
کنار 
غزل های من بخواب
شاید
جهان 
تو ارام تر شود

پاسخ :

سوزاندیَم که دلم خام تر شود
وحشی شدی غزلم رام تر شود
آهو برای چه باید زمان صید
کاری کند که خوش اندام تر شود

جز اینکه از سر جانش گذشته تا
صیاد نابغه ناکام تر شود
 آدم برای نشستن به خاک تو
باید نترسد و بدنام تر شود

 چیزی نگفتی و گفتی نگویم ُ
رفتی که قصه پرابهام تر شود
 آنقدر گریه نکردی میان بغض
تا چشم اشک سرانجام تر شود

 امشب کنار غزلهایم بخواب
شاید جهان تو آرام تر شود

مرحوم دکتر افشین یداللهی

ممنونم : )
یک دختر شیعه
۱۰ مرداد ۱۳:۰۸
تعبیر خوب بکن ازش: )هرجور تعبیر کنی همون طوری میشه: )برا همین حسن ظن داشته باشه: )خیره ان شالله: )زیاد لهش فکر نکن اگر بهت حس بدی میده: )
من این شعر رو از زمانی که دبیستان می رفتم خیلی دوست ش داشتم: )

خبـــــر بــــــه دورترین نقطه ی جهان برسد

نخواست او به منِ خسته بــی گمان برسد

شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشمِ خودت

کسی کــــــه سهم تو باشد به دیگران برسد

چه می کنی؟ اگر او را که خواستی یک عمر

بـــه راحتی کسی از راه نـاگهـــــــان برسد،...

رهــــــا کنی بــــــرود از دلت جــدا بـــــاشد

به آن کـــه دوست تَرَش داشته به آن برسد

رهـــــــا کنی بروند و دو تا پرنده شوند

خبر بـــه دورترین نقطه ی جهان برسد

گلایـــه ای نکنی بغض خـویش را بخــــــوری

که هق! هق!... تو مبادا به گوششان برسد

خدا کند کــه... نه! نفرین نمی کنم... نکند

به او کـــــــه عاشق او بوده ام زیان برسد

خدا کند فقط این عشق از سرم برود

خدا کند کــه فقط زود آن زمان برسد

پاسخ :

ممنونم آبجی سادات :* تقریبا تعبیر نداره یا اینکه به خیر گذشت (خداروشکر)

خواستم برای کامنت تو هم یه بیت شعر بذارم دیدم این بیت خیلی به دلم نشست و همونو کپی پیست کردم ^_^

خدا کند فقط این عشق از سرم برود
خدا کند کــه فقط زود آن زمان برسد

حسان علی آبادی
۱۰ مرداد ۱۹:۲۹
در ره منزل لیلی که خطر هاست در آن
شرط اول قدم آنست که مجنون باشی
خیر باشه

پاسخ :

لیلی شبی از وادی مجنون گذر کرد
با گوشه چشمی به حال او نظر کرد
مجنون در آن امواج غم حال خوشی داشت
در گیرو دار عشق احوال خوشی داشت
فریاد می زد از سرِ سوز و سرِ درد
لیلای خود را یک نفس فریاد می کرد
لیلی چو حال عاشق دیوانه را دید
کوه دلش لرزید و سنگ خاره پاشید
آمد سر او را ز روی خاک برداشت
بر دامن پر مهر و گرم خویش بگذاشت

ممنونم : )

یک دختر شیعه
۱۰ مرداد ۲۲:۰۶
ی بیت دیه ام بود خیلی دوست ش داشتم...خیلی خیلی...معلم ارایه های ادبی مون سال سوممون می خوند برای ارایه ها بعد بیشتر به جای این که به ارایه ها و ایناش توجه کنم با با خود شعر خیلی می تونستم ارتباط برقرار کنم و دلم غنح میرفت براش...: )
این بیت ه
دیشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد...

پاسخ :

عه! آره منم اینو دوست داشتم ولی مال همون زمان بود دیگه فراموش شد -_-

مهیار حریری
۱۰ مرداد ۲۲:۵۲
با آنهمه دلداده دلش بسته ی ما شد
ای من به فدای دل دیوانه پسندش / سیمین بهبهان

خیرِ انشالله

پاسخ :

دیوانه پسندش
زیبا بود : )

خداروشکر بلا دفع شد! (البته که خدا خواست)
بهار ...
۱۱ مرداد ۰۲:۱۱
گاهی قرص فقط راه چارس
چاره بی خوابی،که بخوابی غصه نخوری
که اونم شدنی نیس گویا:/

پاسخ :

باهار! عزیز دلم اینجوری به بدن خودت آسیب میرسونی!
خودت داری میگی، ضررش بیشتر از فایده ش بوده مگه نه؟ معده دردت چی میگه!؟
نخور عزیزم نخور
 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
درباره من


وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ
لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ


***یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ/صف2
ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟!***


این روزها که می گذرد، هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا، من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟

قیصر امین پور

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان