اول اینکه، بگید وقتی تیتر رو دیدین چه حدسی زدین؟
واضحه نه؟ ^__^
قصه مون از دیشب شروع شد. ساعت ۲۰:۳۲ دقیقه یکشنبه شب بود که آرزو برام کامنت گذاشت که "سلام :) میگما فردا پسفردا حرم نمیری؟"
دلتنگ حرم بودم و در جوابش گفتم اگه خدا بخواد و امام بطلبه چرا که نه!
دیگه صحبتامونو کردیم و منم اوکی زیارتو از مامانم گرفتمو بهش پیام دادم که یک ساعت قبلِ اذان ظهر حرم باشه ولی گفت اون ساعت کلاس داره و تا برسه حرم یازده و نیم یا دوازده میشه. بهش گفتم نمیشه و باید یکی دو ساعت بعد از اذان خونه باشم!
پس قرار بر این شد که یک روزه دیگه همو ببینیم.
صبح دوشنبه
ساعت ۹ صبح از خواب بیدار شدم و خیلی سریع یه دوش گرفتمو بعد یک صبحانه ی نصفه و نیمه خوردم.
تو اتاقم داشتم حاضر میشدم که پیام آرزو رو روی گوشیم دیدم. آخه شب قبل شمارمو براش کامنت کردم تا اگه اومد، راحت همو پیدا کنیم. ( چه شماره ای به بچه های بلاگستان دادم اوووففففف -_-)
+این دفعه که رفتیم حرم، قرار شد دیگه کفشای خودمو مامانمو با هم تحویل کفشداری ندم و بالطبع یک شماره نگیرم :| (واران و سمیرا میدونن من چی میگم :دی) اینجا خط ده یا یازده -_-
هدیه ارزشمند آرزو
جلد پشت کتاب
اینم دست خط ش که مجبورش کردم واسه م یه خط بنویسه! -_-
+نظر آرزو درباره من
۱- اون چیزی نبودم که تو ذهنش از من متصور بود -_- (یحتمل تو ذهنش یه غوووووول شاخ دار تصور کرده و وقتی منو دیده گفته " بح این که فرشته ست :دی ) 😎✌
۲- چهره م از سن واقعی م کمتر میزنه. با اینکه سنمو میدونه ولی می گفت دو سه سال کمتر میزنی ^_^ 😎✌ (پس چرا بقیه ی بلاگرا اینو نگفتن -_- (حسودا ایششششش 😅😜)
و یه کوچولو هم من اضافه کنم اینه که، خیلی پر حرفم :دی
حالا نظر من
چون قبلا بهم گفته بود خیلی سخت با بقیه ارتباط برقرار میکنه، میدونستم یه کوچولو کارم سخت میشه و باید از هر دری وارد بشم تا بتونم ازش حرف بکشم و به قول معروف باهاش ارتباط برقرار کنم. اولش خودمو بهش معرفی کردم و بعد ازش خواستم از خودشو خانواده ش بگه.
از اونجایی که یک امانتی هم دست من داشت، از اون (بسته) هم کمک گرفتم و خواستم بازش کنه و با هم درباره ش حرف زدیم. دم گروه بانوچه اینا گرم با طرح ختم وبلاگیِ قرآن کریم چون این بسته، همون جایزه ایه که بعد از ماه مبارک آرزو یکی از برندگان اون قرعه کشی شد و به خواست خودش، بسته رو واسه من پست کردن. (اگه خودش خواست عکسشو میذاره چون من از محتویات اون بسته خبر نداشتم، تا دم بازرسی حرم که مجبور شدم برای بازرسی، بسته رو باز کنم)
دیگه همین.
بعدا نوشت: این پست آرزو رو هم بخونید.
+فردا مراسم تشییع شهید حججیِ بزرگوار تو حرم امام رضا (ع) برگزار میشه.
دعا کنید بتونم برم.
دعا کنید لیاقت داشته باشم تو مراسمشون شرکت کنم.
ممنون.