خدایا شکرت^__^
بلاخره بعد از چند هفته که، مشهد هوای بسیار سردی را تجربه می کرد و به لطف باران چند صباحی هم هوا لطیف تر شده بود، از چهارشنبه بعد ازظهر بارش برف این رحمت الهی شروع به باریدن گرفت ولی زیاد دوام نداشت و چهره ی شهر را سفید پوش نکرد.
از پنجشنبه بعدازظهر و تا دم غروب، بارش برف به صورت یکی بود یکی نبود میبارید! ولی از بعد أذان مغرب شدت بارش شدیدتر شد و عکس زیر نمای چند ساعت بعد از اذانِ:
ببینید و راضی باشید :)
امروز که از خواب بیدار شدم، صحنه ی خیلی زیبایی را دیدم. کل حیاط فسقلیمون لباس عروس تنش کرده بود و یکدست سفید بود. خیلی حس خوبی داشتم. روز جمعه باشه و عید ولادت حضرت زینب هم باشه دیگه همچی تکمیل و یه برف بازی توپ را کم داره.
صبح وقتی از پدرم خواستم برام یه عکس برفی از بیرون خونه بگیرن، گفتن که یه عکس دارم واسه دیروزِ. مسیر بین چهارراه راه آهن تا میدان شهید گمنام. وقتی به من نشان دادن، خیلی خوشم اومد و برام بلوتوثش کردن. ^_^
از باد مرا بوی تو آمد امروز
شکرانه ی آن به باد دادم دل را
مولوی
+ شما هم مثل من عاشق بچه های فسقلی هستین؟ ^_^
چند وقت پیش با خواهر خانمی یه پیاده روی خواهرانه داشتیم که به پیشنهاد ایشون مسیر پارک نزدیک خونه رو رفتیم و برگشتیم. من یه اخلاق خاصی که دارم اینه که از کنار هر فسقلی که رد بشم اگه دخمل باشه لپشو میکشم و پشت انگشتای دستمو رو گونه هاش میکشم ولی اگه شازده پسر باشه فقط نازش میکنم. ( آخه دخملا خیلی نایسن 😍)
چند باری که یه کوچولو میدیدمو این حرکت به ظن خواهرم زشت، رو که انجام دادم، ایشون با یه برخورد بسیار تند منو مورد الطاف و عنایات خودشون قرار دادن!
خیلی شاکی فرمودن که:
-این چه حرکت زشتیه که انجام میدی!؟
+کدوم حرکت!؟
آهان کوچلوها رو میگی😂
- :/
بهشون قول دادم که دیگه انجام ندم ولی واقعا نتونستم جلو خودمو بگیرمو یکی دو بار تا یه کوچولو رو دیدم لپشو کشیدم😂
++ نمیدونم چرا نمی تونم تو زندگیم تعادلو حفظ کنم! یا رومی روم، یا زنگی زنگ..... یا از این ور بوم میافتم یا از اون ور بوم!
احساس می کنم زیادی وقتم رو تو اینترنت می گذرونم. خیلی سعی می کنم که حواسمو با مطالعه یا انجام کارای هنری یا... پر کنم ولی همیشه کارام ناقص مونده و دوباره نت و روشن کردم و ساعت ها بی آنکه متوجه گذر زمان بشم، تو انواع سایت ها و وبلاگ ها پرسه زدم.
دیگرشده ام دچار وسواس "بیا"
بد جور به عصر جمعه حساس "بیا"
گفتی به عموی خود ارادت داری
این بار قسم به دست عباس "بیا"