خیلی اهل لاک زدن اونم از نوع رنگ جیغش نیستم. گاها یه لاک یاسی میزنم برای دل خودم که خیلی ضایع نباشه و نیست. اصلا نمیدونم چرا شیش تومن پول بی زبون رو برای چیزی دادم که شاااید یک روزی با لباسی که تو خونه ای نیست و مجلسی طور به حساب میاد، استفاده و ست کنم.
خیلی وقت بود می خواستم قاب گوشیمو با لاک طراحی کنم ولی هیچی به دلم نمی نشست تا اینکه ایده توکا رو دیدم. جالب بود و بدون دردسر و البته یه نوع فان بود و برام خوشایند اومد. دست به کار شدم.
با اینکه چند روزی میشه که بی دلیل سرفه های شدیدی دارم رفتم توی حیاط و قاب گوشیمو با لاکی که بوش تا حدی سینه مو اذیت می کرد رنگ آمیزی کردم.
+چطور شده؟
اون کاردستی آدمک هم آخرین کاردستی بچه ها به شمار میاد. ریزه کاری زیاد داشت ولی پایانشو دوست داشتم.
دیگه...
همینا
آهان
بالاخره "آینه بغل" رو هم دیدم. جالب بود. چقدر دلم برای مرتضی(جواد عزتی) سوخت. و چقدر شهرزاد(یکتا ناصر) رو دوست داشتم. عشقش واقعی بود.
منم از اونایی م که از دروغ بدم میاد و گفتنشو حداقل برای شریک زندگی م گناه نا بخشودنی میدونم.