`

یه وقتایی لازمه متنی چیزی بخونی و یادت بیاد که نباید تو کار خدا ان قلت بیاری : )


- مریم! می خواستم چیزی به ات بگم. میدانی چی؟
مریم ابروهای به هم پیوسته اش را به نشانه ی "نه" بالا انداخت.
- می خواهم از خودت، به خودت گله گی بکنم! چغلیِ خودت را به خودت...
پاری وقت ها دوست دارم بنشینم باهات اختلاط کنم... راجع به... آن هم توی این دوره زمانه... راجع به صبح... راجع به پوشش و چادر و لچک و روسری...
- آهان! صبح... من گرمم شده بود.
- تو برای چی رو می گیری؟
- خب، برای اینکه نامحرم نبیندم... قبول! کریم هم نامحرم است، اما...
باب جون گل از گلش شکفت. انگار چیزی کشف کرده بود. دستِ مریم را در دست گرفت: 
- هان، بارک الله اشتباهت همین جاست. رو گرفتن برای فرار از نامحرم نیست.
و اِلا من هم می دانم، نا محرم که لولو نیست، جخ پاری وقت ها مثلِ همین کریم، اصلا خودیه... نه! رو گرفتن برای این است که خدا گفته. خدا هم مثلِ رفیقِ آدمه. یک رفیق به آدم یک چیزی بگوید، لوطی گری می گوید بایستی انجام داد.
- این درست که خدا گفته، اما حکمتش همان است که گفتم، برای فرار از...
باب جون حرف مریم را برید:
- حکمتش را ول کن، این جایش به من و تو دخلی ندارد. وقتی رفیق آدم چیزی از آدم خواست، لطفش به این است که بی حکمت و بی پرس و جو بدهی. اگر حکمتش را بدانی که به خاطرِ حکمت داده ای، نه به خاطر لوطی گری، جخ آمدیم و حکمتش را نفهمیدی، آن وقت چه؟ انجام نمی دهی؟ (۸۳/۸۴)
بخشی از کتاب "منِ او" از رضا امیرخانی

ان قلت← بهانه آوردن، ایراد گرفتن
۱۷ نظر
ایمان-همو یرگه یخ!
۰۵ تیر ۱۲:۴۴
بعضی وقتا هم باید ان قلت اورد! 

پاسخ :

ولی باید گشت و دید چرا خدا مثلا گفته خانم ها حجاب داشته باشن بهتره
یا آقایون چشم هاتونو ببندید و به بدن خانما نگاه نکنید
هوم؟ : )
مرتضا دِ
۰۵ تیر ۱۲:۵۱
برش قشنگی بود

پاسخ :

میدونم : )))
بلوط خانوم
۰۵ تیر ۱۲:۵۴
""جخ آمدیم و حکمتش را نفهمیدی، آن وقت چه؟ انجام نمیدهی؟""

من او، از اون کتابهای خیلی قشنگ و خاطره انگیزه برای من.

پاسخ :

و حتا برای من : )
قاسم صفایی نژاد
۰۵ تیر ۱۲:۵۸
این کتاب امیرخانی را نخوانده‌ام هنوز. در برنامه هست که امسال بخوانم.
تفکر خطرناکی است که چون خدا گفته پس درست است و ما باید انجام دهیم. بسیار خطرناک. 
باید گفت چون درست است خدا می‌گوید. 
شهید بهشتی در رد این تفکر سخنرانی‌ها کرده. یادم هست که به عنوان شاهد مثالی می‌آورند که قرآن وقتی می‌خواهد خدا را معرفی کند، می‌گوید خدا آن است که به عدل فرمان می‌دهد. قرآن نمی‌گوید چون خدا گفته است عدل همان است. بلکه میگوید چون عدل خوب است، خدا به آن فرمان می‌دهد. سعی می‌کنم جملات شهید بهشتی را پیدا کنم و آدرس دقیق بدهم

پاسخ :

ممنونم : )
قاسم صفایی نژاد
۰۵ تیر ۱۳:۰۰
چند بند از آن سخنرانی شهید بهشتی را اینجا آورده‌ام:
http://safaeinejad.ir/1395/02/27-1
بقیه مباحثی هم که در کامنت قبلی عرض کردم، در همین کتاب و در حدود همین صفحات است.

پاسخ :

مرسی از همتتون..
حتما می خونمش
یک دختر شیعه
۰۵ تیر ۱۳:۰۸
من این تیکه ی اخر(( حکمتش را ول‌ش کن،این جایش به من و تو دخلی ندار...))
برام یکی از قشنگ ترین قسمت های من او بود

پاسخ :

والا بوخدا : ))
بقول آقای پناهیان خدا رو دوستتون بدونید اما باهاش پسرخاله نشید : )))
استاد بزرگ
۰۵ تیر ۱۴:۲۶
کتاب خیلی خوبیه ...
خوندمش ...
حرف های جالبی داره.
:)

پاسخ :

بعله : )
بانوی مومن
۰۵ تیر ۱۶:۰۶
من اوی قشنگم:)

پاسخ :

: ))
اسمارتیز :)
۰۵ تیر ۱۶:۵۴
اون هم (جخ) وسط کتاب من او چی میگفت هی؟ من هیچ وقت نفهمیدم این الان واژه ست و معنی داره یا چیه؟ آخرش گفتم اشتباه تایپیه و کتاب رو با همین فرض خوندم :/ میدونی چیه اون؟ 

پاسخ :

این یه اصطلاحه که قدیمیا استفاده می کردن و گویا همه چی هم معنی میداده خخخ 
اولین بار که بهش برخوردم، گوگل کردم و  دو سه تا معنی داشت و "گیرم که" بیشتر به باقی جمله ش می اومد..
الانم اگه با همین معنی "گیرم که" بخونی متوجه میشی
مهدی یار
۰۵ تیر ۲۰:۴۰
آموزنده و عالی...

پاسخ :

کتابشو سر فرصت حتما بخونید : )
لوسی می
۰۵ تیر ۲۲:۳۶
هوممممم... :)

پاسخ :

:**
بی نام
۰۵ تیر ۲۳:۱۱
چه قشنگ بود😁

پاسخ :

میدونم 😀
ایمان-همو یرگه یخ!
۰۶ تیر ۱۲:۰۴
اون بعضی وقتا شامل ااینا نمیشه😂 اینا که سرجاشه !!

پاسخ :

مثال بود دیگه
فربانو ...
۰۶ تیر ۱۲:۳۵
چقدر خوب و دوست داشتنی بود. برم بخونمش

پاسخ :

اوم بخونش : )
محسن رحمانی
۰۶ تیر ۱۲:۵۵
من متوجه نشدم چی شد؟

پاسخ :

ده بار از روش بخونید و بنویسید : ))))
DeL Nevis
۰۶ تیر ۱۵:۵۷
به به 
چار روز نبودیم 
کتاب خون شدین :))

پاسخ :

: )))))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
درباره من


وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ
لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ


***یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ/صف2
ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟!***


این روزها که می گذرد، هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا، من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟

قیصر امین پور

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان