هیچ چیز بدتر از این نیست که وقتی داری کتابا و ورقه های اضافیتو به دلیل ذیق وقت، تند تند مرتب و دسته بندی می کنی، یهو انگشتت بگیره به لبه ی کاغذ و پوست دستت بسوزه و زخم بشه. 😭😭😫
لامصب بدم میسوزونه 😭
+ کوچولوتر که بودم وقتی دست و صورتم زخمی میشد، عادت نداشتم روشو با چسب زخم ببندم( البته الانم نمیزنم 😂) بعد بابا که از سر کار میومد میرفتم پیششونو خودمو واسشون لوس میکردم و میگفتم: بابایی نیگا زخم شده!
ایشونم میگفتن «بیا بوسش کنم تا خوب بشه» 😍
بعد به چشام نگاه میکرد و میگفت: «خوب شد؟»
به خیال خودم با اینکه می سوخت ولی فکر میکردم خوب شده!
+ کاش کوچولو بودم تا اگه دستم، صورتم یا... دلم زخمی شد، به یکی نشون میدادم و بعد می گفت: بیا ببوسمش تا خوب بشه! شاید خوب نمیشد ولی دلم آروم می گرفت که «بوسیده» و خوب نشده، همــــیـــــــــن...
*ان شاءاللّٰـــــه که همیشــه دلتــون آروم باشــه 😊
بعدا نوشت: چند هفته ای میشه که داداشیم رباط پاش تو فوتبال پاره شده و خونه نشین شده! امروز که خواهریم با عشقم اومده بود، یسنا به داداشم اصرار میکرد که پاشو بازی کنیم، ایشونم میگفتن: نمیشه پام درد میکنه... داشتم به کاراشون نگاه میکردم که یسنا گفت بیا بوسش کنم که خوب بشه :))
منو داداشمم فقط به هم نگاه میکردیم 😐