`

گذاشت و گذشت


چهارم دی ماه هزار و سیصد و نود هفت:


ساعت دو و پانزده دقیقه،

رفتم خونه بی بی تا من کارت باباجونو ازشون بگیرم و شارژ کنم

حال بی بی بد بود

نمی تونست راحت نفس بکشه

رفتم حرم، دیدن سمیرا

شش و نیم رسیدم خونه

هشت زنگ زدن که حال بی بی بد شده

مامان و بابا رفتن بیمارستان

ده دقیقه به نُه زنگ زدم به مامان و گفتن حاشون بهتره و بسترین

اما... بهم راستشو نگفته بودن

.

.

.

ساعت یک و سی دقیقه روز چهارشنبه بردیم طواف حرم رضوی و زیارت آخر

اما اینبار روی دوش پسراش بود


سه و سی دقیقه به خاک سپرده شد... به خاک سپرده شد... سپرده شد... 


+ شاید یک روزی برگردم به تاریخ و این پستو کامل کنم.

++ ممنونم بابت کامنتای پر مهرتون.

خداوند عزیزانتون رو زیر سایه امنش حفظ کنه.

درباره من


وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ
لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ


***یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ/صف2
ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟!***


این روزها که می گذرد، هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا، من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟

قیصر امین پور

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان