`

به قول خاله، ان شاءالله سرِ یکی از دبه ها رو باز می کنیم : )))))


قرار بود مامان دیروز کارتای چهلم بی بی رو برای مامان بزرگ ببرن(کارتای کل خاله ها و دایی ها) ولی به دلیل یک سری بی نظمی که بوجود اومد گفتم امروز با هم ببریم. زنگ زدیم که خونه اید یا نه؟ گفتن خونه خاله زهرا ناهار دعوتن. از اونجایی که علاقه خاصی به خاله هام دارم گفتم ما هم بریم اونجا ولی نه واسه ناهار (که آش سپاسگزاری پخته بودن ^_^ بعله اینطور خاله ای دارم من) 

خلاصه که رفتیم و چقدر بودن در جمعشونو دوست داشتم و دارم (خدا همه خاله ها رو حفظ کنه+همه مامان بزرگا رو)

داشتم ناخنامو لاک میزدم که مامان گفتن بریم که دیر شد و باید غذا درست کنم. منم با یه صدای کشداری که "مامااااااااااااان چقدر زود!!!!" مخالفت خودمو اعلام کردم :دی اینو که گفتم خاله جون برگشتن و به مامان گفتن رباب بشین که خبر دارم برات

+ خبر دارم خبرررررررررر :دی

اونم چه خبری

خبر خواستگاری فردی که مطمئن بودم عاشق خاله کوچیکه ست و می خوادش 


حالا اومدیم خونه مامان میگه ان شاءالله خوشبخت بشن

خودش که برادر نداره کاش پسر تو فامیلشون داشته باشه و از تو خوشش بیاد و بگیرتت

من :|


چقدر دلم لک زده واسه یه جشن عروسی

۳ نظر
محسن رحمانی
۰۹ بهمن ۱۸:۲۸
متوجه عنوان نشدم . ان شاالله خوش بخت بشن .ان شاالله به جشن عروسی همین روزا دعوت بشی.

پاسخ :

خاله به شوخی می گفتن مامانِ من و مامان بزرگ می خوان ما رو ترشی بندازن :|
ان شاءالله همه جوونا خوشبخت بشن
جناب قدح
۰۹ بهمن ۱۸:۴۴
سلام :)
تبریکات فراوان

پاسخ :

سلام : )
تشکرات فراوان
آرزو ﴿ッ﴾
۰۹ بهمن ۲۳:۴۴
ان‌شاءالله اگه قسمته، هرچی زودتر اتفاق بیفته و شمام به عروسی‌تون برسین :)

پاسخ :

ان شاءالله
مرسی از دعای خوبت :*
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
درباره من


وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ
لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ


***یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ/صف2
ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟!***


این روزها که می گذرد، هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا، من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟

قیصر امین پور

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان