شنبه ۱۷ فروردين ۹۸
بعد از انتشار پست قبل، خیلی زود خوابم برد.
نمیدونم چقدر گذشت که صدای محبوبه محبوبه گفتن مجید و تکونای شدیدش بیدارم کرد.. مدام می پرسید چی شده چی شده؟
گیج و منگ بهش خیره شدم، وقتی متوجه حرفش شدم که کامل نشسته بودم توی رخت خوابم
می لرزیدم و گریه می کردم، یادم نیست خواب چیو می دیدم و علت گریه م چیه؟ تنها چیزی که اون لحظه می خواستم دستای قدرتمند تو و آغوش گرمت بود که بپیچه دور تنم.. که آرومم کنه، که آرومم کنی..