`

حوالی ساعت دو


بعد از انتشار پست قبل، خیلی زود خوابم برد.

نمیدونم چقدر گذشت که صدای محبوبه محبوبه گفتن مجید و تکونای شدیدش بیدارم کرد.. مدام می پرسید چی شده چی شده؟

گیج و منگ بهش خیره شدم، وقتی متوجه حرفش شدم که کامل نشسته بودم توی رخت خوابم

می لرزیدم و گریه می کردم، یادم نیست خواب چیو می دیدم و علت گریه م چیه؟ تنها چیزی که اون لحظه می خواستم دستای قدرتمند تو و آغوش گرمت بود که بپیچه دور تنم.. که آرومم کنه، که آرومم کنی..


درباره من


وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ
لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ


***یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ/صف2
ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟!***


این روزها که می گذرد، هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا، من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟

قیصر امین پور

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان