قربون خودم برم با این شانسی که دارم -_-
ملت زمان خونه تکونی هزار و یک درد لا علاج می گیرن (به قول خود ملت) اون وقت من خداروصد هزار مرتبه شکر باید بعد پروژه ی خونه تکونی یه سرماخوردگی .... بگیرم :دی
+جای خالی رو خودتون می تونید پر کنید :)))
امشب از اون شبایی بود که با وجود سرماخوردگی و گلو درد نمی تونستم از خوردن نوشابه اجتناب کنم..
منو تصور کنید با یه آب ریزش بینی و ایضا چشمی! در حالی که لیوان نوشابه را بردم بالا، این وسطم نگاه های چپکی مامان در حال خط و نشون کشیدن که اگه گفتی بریم دکتر و فلان با پشت دست به خدمتت میرسم و ایناااا..
آخه این انصافه منی که دوستدار نوشابه ام، به خاطر یه سرماخوردگی جزیی نوشابه نخورم؟ نه واقعا این انصافه؟! از اون طرف هم بابا جونی شیطونی می کرد که بح بحو بح بح :)) نووووشاااابه!
+تا حالا ندیده بودم یه نفر پاشو عمل کنه و انقدر ریلکس باشه و نناله!!
خداروشکر که حتی وقتیم خوابه آرومه :))