يكشنبه ۲۲ ارديبهشت ۹۸
سال تحصیلی ۹۷-۹۸ به چشم بهم زدنی داره تموم میشه و من پر از بغضم...
امروز برای تک تک بچه هام، فسقلای پیش دو، وقتی لباس فارغ التحصیلی* رو تنشون می دیدم ذوق کردم... بچه هام بزررررگ شدن و کم کم ازم جدا میشن مثل نفیسه و کیانا که کلا تسویه کردن و وسایلاشونو توی مشما کردم و دادم بابا و ماماناشون، برن. :(((
کیانای بدقلقی که بزور میومد توی کلاسم و این اواخر بزور باید می فرستادم با سرویسش بره (هعی)
نفیسه ی ناناز نازی یی که مثال بارز اشکش دم مشکش بود و به هر بهونه ای گریه می کرد و من باید نازشو می خریدم و دل به دلش میومدم...
هر دو شون امروز با مهد و پیش دبستانی، خدافظی کردن.
*عکاس آورده بودیم تا از بچه ها با لباس عکس بگیره، واسه جشن پایان سالشون که اواخر خرداده