تنالیته های رنگی رو تو پالت درست نکردیم و تو این ظرفای نمونه گیری که درش چفت و بست میشه، درست کردیم. حالا بعد از گذشت دو روز درشونو که باز کردم تازه متوجه شدم هییییچی از ترکیب رنگا یادم نیست و نمی دونم این رنگی که جلومه، صورتیه کم رنگه یا از خانواده بنفشه و بعد از تست کردن روی کاغذ و دقیق شدن روی درش، متوجه شدم بنفشه :| ( در این حد داغونم :|| )
داشتم از ترکیبشون می گفتم، فکر کنم از این به بعد باید یه دفترچه دم دستم باشه تا نکات استادو تند تند توش بنویسم و زیاد روی حافظه ماهی طورم حساب باز نکنم -_-
+ با خودش تکرار می کند که سبز پسته ای از ترکیب چه رنگی بوجود آمده است؟! :| زرد و سفید و کمی آبی آیا؟! (خنگم خودتونید :|)
+ بعد از اینکه بابا کولرو سرویس کرد و راهش اندخت و روشنش کردیم، کلیییییی آت آشغال از دریچه ش به بیرون شوت شد و با اینکه روی تمام وسایل خونه پارچه کشیدیم اما افاقه نکرد و فقط یک ساعت تمام (با چاشنی اغراق!) مشغول جارو زدن و گردگیری بودم :|
بعد از گردگیری وسایل نوبت به تمیز کردن برگای گلدونا رسید.
فقط همینو بگم که با تمیز کردنشون خستگیم برطرف شد و حس خوبی پیدا کردم. نه بعد از اتمام کار، حین تمیز کردنشون : )
++ دیروز آقای جوشکار اومد و توی حیاط برامون یه سقفی کوچولوموچولو با نرده آهنی یی که داشتیم درست کرد. خونه ای کوچیک برای گلدونامون که از شلوغ پلوغی حیاط کاسته بشه و یسنا هم راحت بتونه توی یک وجب جا توپ بازی بکنه : )
الان بیشتر از اینکه پایین و جلوی پامو نگاه کنم، نگاهم به بالا و سقف روی سرمه ^_^
+++ چند سال پیش وقتی میز تلویزیون خریدیم آقای فروشنده برای اثبات نشکن بودن شیشه اون، یه چکش برداشت و الان نزن کِی بزن :|
هر بار می خوام تابلوی اسم اعظم روی تلویزیونو تمیز کنم میگم بذار یه بار برم روش و عوض چهارپایه تابلوی مورد نظرو تمیز کنم : ))) ولی همیشه یه چیزی مانعم میشه و اونم اینه که "کوزه یه بار میشکنه" :|||| اومدیم و شکست و تلپی افتادیم، حالا خر بیار و باقالی بار کن -_-